شروع استفاده از چیزی مثل ایده یا نقشه.
put into action
پیشنهاد کاربران
عملیاتی کردن، اجرایی کردن، به مرحله عمل درآوردن ایده یا تصمیم
به اجرا در آوردن
عملی کردن اجرا کردن
جامه عمل پوشاندن به . . . . . . . .
وارد عمل شدن
دست به کار شدن
وارد عمل شدن
دست به کار شدن
در عمل انجام شدن، به واقع اعمال شدن
کلمات دیگر: