فرستاده شده، رساندن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، فرستا دن
transmitted
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• transferred, conveyed, broadcast
جملات نمونه
1. power is transmitted from the motor to the wheels
نیرو از موتور به چرخ ها منتقل می شود.
2. news can be transmitted in various ways
خبرها را می توان از چندین راه فرستاد.
3. some diseases are transmitted orally
برخی بیماری ها از راه دهان سرایت می کند.
4. the amount of information transmitted by a picture
میزان اطلاعاتی که توسط یک تصویر رسانده می شود
5. this knowledge was soon transmitted throughout europe
به زودی این دانش در سراسر اروپا پخش شد.
6. he got the soldiers' pay and transmitted it to their families
او حقوق سربازان را گرفت و برای خانواده های آنها فرستاد.
7. he believed that acquired habits could be transmitted from one generation to another
او اعتقاد داشت که ممکن است عادت های اکتسابی از یک نسل به نسل دیگر منتقل شوند.
8. The World Cup was transmitted around the world by satellite.
[ترجمه ترگمان]جام جهانی توسط ماهواره به دور دنیا پخش شد
[ترجمه گوگل]جام جهانی در سراسر جهان توسط ماهواره منتقل شد
[ترجمه گوگل]جام جهانی در سراسر جهان توسط ماهواره منتقل شد
9. The game was transmitted live in Spain and Italy.
[ترجمه ترگمان]این بازی در اسپانیا و ایتالیا پخش شد
[ترجمه گوگل]این بازی در اسپانیا و ایتالیا پخش شد
[ترجمه گوگل]این بازی در اسپانیا و ایتالیا پخش شد
10. The information is transmitted electronically to the central computer.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات به صورت الکترونیکی به کامپیوتر مرکزی ارسال می شود
[ترجمه گوگل]اطلاعات الکترونیکی به کامپیوتر مرکزی منتقل می شود
[ترجمه گوگل]اطلاعات الکترونیکی به کامپیوتر مرکزی منتقل می شود
11. Some communicable diseases are transmitted only through the agency of vermin or insects.
[ترجمه ترگمان]برخی بیماری های مسری تنها از طریق اداره حشرات یا حشرات منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از بیماری های انتقال دهنده فقط از طریق آفت زدوده شده یا حشرات انتقال می یابند
[ترجمه گوگل]برخی از بیماری های انتقال دهنده فقط از طریق آفت زدوده شده یا حشرات انتقال می یابند
12. Audio signals can be transmitted along cables without distortion.
[ترجمه ترگمان]سیگنال های صوتی را می توان در امتداد کابل ها بدون اعوجاج انتقال داد
[ترجمه گوگل]سیگنال های صوتی را می توان در طول کابل بدون اعوجاج منتقل کرد
[ترجمه گوگل]سیگنال های صوتی را می توان در طول کابل بدون اعوجاج منتقل کرد
13. Mathematical knowledge is transmitted from teacher to student.
[ترجمه ترگمان]دانش ریاضی از معلم به دانش آموزان منتقل می شود
[ترجمه گوگل]دانش ریاضی از معلم به دانش آموز منتقل می شود
[ترجمه گوگل]دانش ریاضی از معلم به دانش آموز منتقل می شود
14. The infection is transmitted by the bite of a mosquito.
[ترجمه ترگمان]این عفونت از طریق نیش پشه منتقل می شود
[ترجمه گوگل]عفونت توسط نیش پشه منتقل می شود
[ترجمه گوگل]عفونت توسط نیش پشه منتقل می شود
15. Nerve impulses are transmitted to the brain.
[ترجمه ترگمان]ایمپالس های عصبی به مغز منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]ضربه های عصبی به مغز منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]ضربه های عصبی به مغز منتقل می شوند
16. The power which an engine develops is transmitted to the wheels.
[ترجمه ترگمان]قدرتی که موتور تولید می کند به چرخ ها منتقل می شود
[ترجمه گوگل]قدرت موتور توسعه یافته به چرخ ها منتقل می شود
[ترجمه گوگل]قدرت موتور توسعه یافته به چرخ ها منتقل می شود
پیشنهاد کاربران
ارسال
انتقال
سرایت
سرایت
کلمات دیگر: