واکنش نشان داد، واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن
reacted
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. she reacted angrily
واکنش او خشم آمیز بود.
2. after a brief drop, stock prices reacted strongly
پس از نزول مختصر قیمت سهام به شدت شروع به افزایش کرد.
پیشنهاد کاربران
To be have in a particular way as a result of some thing
افزایش
زیاد شدن
زیاد شدن
واکنش
Reacted
Reaction
کلمات دیگر: