کلمه جو
صفحه اصلی

resulting

انگلیسی به فارسی

در نتیجه، منجر شدن، منتج شدن، نتیجه دادن


جملات نمونه

1. death resulting from cardiac failure
مرگ در اثر نارسایی قلب

2. injuries resulting from a car accident
صدمات حاصله از تصادف اتومبیل

3. inflationary pressures resulting from causes dissociated from money
فشارهای مربوط به تورم ناشی از عللی که با پول رابطه ای ندارند

4. the cross resulting from breeding a horse and a donkey
حیوان دو رگه ای که از آمیزش اسب و خر حاصل می شود

5. a distortion of the car chassis resulting from collision
کج و کوله شدگی (واپیچش) شاسی اتومبیل در اثر تصادم

پیشنهاد کاربران

حاصله ( صفت )

به دست آمده در تبع چیزی

بر طبقِ

حاصل

منتج از
برآمده از
نشأت گرفته از
حاصلِ
برآیندِ

بر اثر

حاصله، به دست آمده

به دست آمده
حاصل

ناشی


کلمات دیگر: