1. that young man moves mostly in literary circles
آن مرد جوان بیشتر در محافل ادبی رفت و آمد دارد.
2. the value of the book is mostly due to the late dr. ghani's comments
ارزش آن کتاب بیشتر به خاطر حواشی مرحوم دکتر غنی است.
3. This area of the country is mostly desert.
[ترجمه Negin] این ناحیه از کشور غالبا بیابانی است
[ترجمه ترگمان]این منطقه از کشور بیشتر بیابانی است
[ترجمه گوگل]این منطقه از کشور بیشتر بیابان است
4. The audience consisted mostly of women.
[ترجمه ترگمان]بیشتر حضار از زنان تشکیل می شدند
[ترجمه گوگل]تماشاگران عمدتا از زنان بودند
5. The highest quality paper is made mostly from rags.
[ترجمه ترگمان]عالی ترین کاغذ کیفیت، بیشتر از لباس کهنه ساخته شده است
[ترجمه گوگل]بالاترین کیفیت کاغذ بیشتر از قالیچه ساخته شده است
6. The disease mostly affects people over 50, causing paralysis and uncontrollable tremors.
[ترجمه ترگمان]این بیماری عمدتا بر روی افراد بالای ۵۰ سال تاثیر می گذارد و باعث ایجاد رعشه و لرزش غیرقابل کنترل می شود
[ترجمه گوگل]این بیماری بیشتر افراد بالای 50 سال را ایجاد می کند و موجب فلج و لرزش های غیر قابل کنترل می شود
7. The glass of beer was mostly froth.
[ترجمه ترگمان]لیوان آبجو بیشتر کف دستش بود
[ترجمه گوگل]شیشه ای از آبجو بیشتر از کف بود
8. She uses her car mostly for driving to work.
[ترجمه ترگمان]او از ماشینش برای رانندگی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او بیشتر از ماشین خود برای رانندگی به کار استفاده می کند
9. Conservationists are mostly wedded to preserving diversity in nature.
[ترجمه ترگمان]Conservationists عمدتا به حفظ تنوع در طبیعت پیوند دارند
[ترجمه گوگل]محافظه کاران عمدتا به حفظ تنوع در طبیعت پیوند دارند
10. I am working with mostly highly motivated people.
[ترجمه ترگمان]من با افراد بسیار با انگیزه کار می کنم
[ترجمه گوگل]من با افرادی که عمدتا انگیزه دارند کار می کنم
11. Jewelry and lace are mostly feminine belongings.
[ترجمه ترگمان]جواهر و تور اغلب وسایل زنانه هستند
[ترجمه گوگل]جواهر و توری اغلب لوازم زنانه است
12. Green teas are mostly from China or Japan.
[ترجمه ترگمان]چای سبز بیشتر از چین یا ژاپن است
[ترجمه گوگل]چای سبز عمدتا از چین یا ژاپن است
13. Back then, women on TV were mostly seen as eye candy.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، زنان در تلویزیون اغلب به عنوان شکلات چشم دیده می شدند
[ترجمه گوگل]در آن زمان، زنان در تلویزیون اغلب به عنوان آبنبات چشم دیده می شدند
14. His fan base is mostly middle-aged ladies.
[ترجمه علی] عمده هواداران وی را خانم های میان سال تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]پایه بادبزن او بیشتر زنان میانسال است
[ترجمه گوگل]پایه فن او معمولا خانم های میانسال است