روح همبستگی، روحیه ی همکاری و همدلی، حسن تفاهم و معاضدت، یاری و مساعدت، روح صمیمت و یگانگی دسته جمهی، روح رفاقت
esprit de corps
روح همبستگی، روحیه ی همکاری و همدلی، حسن تفاهم و معاضدت، یاری و مساعدت، روح صمیمت و یگانگی دسته جمهی، روح رفاقت
انگلیسی به فارسی
روح صمیمت و یگانگی دستهجمعی، روح رفاقت
esprit de corps، روح رفاقت، روح صميميت و يگانگي دسته جمعي
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a sense of pride and honor shared by members of a group.
• group spirit, feeling of camaraderie among members of a group or organization (french)
esprit de corps is a feeling of loyalty and pride that is shared by the members of a group who consider themselves to be different from other people in some special way; a formal expression.
esprit de corps is a feeling of loyalty and pride that is shared by the members of a group who consider themselves to be different from other people in some special way; a formal expression.
مترادف و متضاد
group spirit
Synonyms: camaraderie, common bond, communion, community, community of interests, cooperation, esprit, fellowship, group loyalty, group spirit, morale, solidarity, team morale, team spirit
جملات نمونه
1. His leadership kept the team's esprit de corps intact during difficult periods.
[ترجمه ترگمان]رهبری او صمیمیت تیم را در طول دوره های دشوار حفظ کرد
[ترجمه گوگل]رهبری او در طول دوره های سختی، تیم را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]رهبری او در طول دوره های سختی، تیم را تحت تاثیر قرار داد
2. He was the guy who developed an esprit de corps among the committee members.
[ترجمه ترگمان]او فردی بود که روحیه صمیمیت در میان اعضای کمیته را ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او مردی بود که در میان اعضای کمیته، گروهی از افراطیان را توسعه داد
[ترجمه گوگل]او مردی بود که در میان اعضای کمیته، گروهی از افراطیان را توسعه داد
3. But there was enough esprit de corps among our group to overcome this discomfort with a minimum amount of grumbling.
[ترجمه ترگمان]اما صمیمیت de بین گروه ما برای غلبه بر این ناراحتی با حداقل غرولند کافی وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما در میان گروه ما به اندازه کافی بزرگ بود، تا بتوانیم بر این ناراحتی با کمترین میزان رنجش غلبه کنیم
[ترجمه گوگل]اما در میان گروه ما به اندازه کافی بزرگ بود، تا بتوانیم بر این ناراحتی با کمترین میزان رنجش غلبه کنیم
4. We need a strong leader to keep our esprit de corps intact.
[ترجمه ترگمان]ما به یک رهبر قوی نیاز داریم تا روحیه corps را دست نخورده نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما به یک رهبر قوی نیاز داریم که نجات بخش ما را از دست بدهیم
[ترجمه گوگل]ما به یک رهبر قوی نیاز داریم که نجات بخش ما را از دست بدهیم
5. The regiment had a strong esprit de corps.
[ترجمه ترگمان]هنگ نیروی محرک نیرومندی داشت
[ترجمه گوگل]این هنگ دارای شورشی قوی بود
[ترجمه گوگل]این هنگ دارای شورشی قوی بود
6. Had a strong esprit de corps and work enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]نیروی محرک نیرومندی داشت و شور و شوق کار می کرد
[ترجمه گوگل]آیا شورشی قوی و شور و شوق کار داشتید؟
[ترجمه گوگل]آیا شورشی قوی و شور و شوق کار داشتید؟
7. Esprit de corps. Promoting team spirit will build harmony and unity within the organization.
[ترجمه ترگمان]Esprit دو سپاه بود ارتقای روحیه تیمی هماهنگی و اتحاد در سازمان ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Esprit de corps ترویج روحیه تیمی هماهنگی و هماهنگی درون سازمان را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Esprit de corps ترویج روحیه تیمی هماهنگی و هماهنگی درون سازمان را ایجاد خواهد کرد
8. The esprit de corps of a footBall team.
[ترجمه ترگمان]روحیه رفاقت و روحیه یک تیم football
[ترجمه گوگل]جادوگری یک تیم پایاب
[ترجمه گوگل]جادوگری یک تیم پایاب
9. I saw for myself what you gain when you build esprit de corps among your salespeople.
[ترجمه ترگمان]من خودم متوجه شدم که شما چه چیزی به دست می آورید، وقتی که در بین فروشندگان شما دو سپاه یافت می شود
[ترجمه گوگل]برای خودم خودم را دیدم که شما در زمانی که شما در حال ساختن esprit de corps در بین فروشندگان خود هستید، به دست آورید
[ترجمه گوگل]برای خودم خودم را دیدم که شما در زمانی که شما در حال ساختن esprit de corps در بین فروشندگان خود هستید، به دست آورید
10. Works dependably, sincere, can withstand the tremendous pressure, has esprit de corps.
[ترجمه ترگمان]dependably، صادق، می تواند در برابر فشار شگرف مقاومت کند، روحیه esprit دارد
[ترجمه گوگل]با این نسخهها کار به طور مستقل، صادقانه، می تواند فشار عظیمی را پشت سر گذاشته است، esprit de corps
[ترجمه گوگل]با این نسخهها کار به طور مستقل، صادقانه، می تواند فشار عظیمی را پشت سر گذاشته است، esprit de corps
11. We must get the work done in time, and esprit de corps is of the essence.
[ترجمه ترگمان]ما باید کار را به موقع انجام دهیم، و روحیه de از ذات است
[ترجمه گوگل]ما باید کار را در زمان انجام دهیم، و esprit de corps از ماهیت است
[ترجمه گوگل]ما باید کار را در زمان انجام دهیم، و esprit de corps از ماهیت است
12. This erodes the kind of institutional identity that helps create esprit de corps, and often leads to politics trumping policy.
[ترجمه ترگمان]این نوع هویت سازمانی را از بین می برد که به ایجاد روحیه de کمک می کند و اغلب منجر به سیاست trumping می شود
[ترجمه گوگل]این نوع هویت سازمانی را که باعث ایجاد شور و شوق و شور و شوق می شود، تخریب می کند و اغلب منجر به سیاست های سیاست گذاری سیاست می شود
[ترجمه گوگل]این نوع هویت سازمانی را که باعث ایجاد شور و شوق و شور و شوق می شود، تخریب می کند و اغلب منجر به سیاست های سیاست گذاری سیاست می شود
13. I will always endeavor to uphold the prestige, honor, and esprit de corps of the Rangers.
[ترجمه ترگمان]من همیشه برای حفظ اعتبار، شرافت و صمیمیت نیروهای ویژه تلاش خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من همیشه تلاش خواهم کرد تا اعتبار، افتخار و شور و شوق رنجرز را حفظ کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه تلاش خواهم کرد تا اعتبار، افتخار و شور و شوق رنجرز را حفظ کنم
that esprit de corps which makes us put the common good above the individual good
آن روح همبستگی که ما را وادار میکند سود همگان را بر سود فردی ترجیح بدهیم
پیشنهاد کاربران
روح رفاقت، روحیه ی تیمی
روحیه ی جمعی
کلمات دیگر: