رجوع شود به: benzoin، اسم خاص مذکر (مخفف: ben و benny)، بچه ته تغاری
benjamin
رجوع شود به: benzoin، اسم خاص مذکر (مخفف: ben و benny)، بچه ته تغاری
انگلیسی به فارسی
بنجامین
رجوع شود به: benzoin
اسم خاص مذکر (مخفف: Ben و Benny)
(انجیل) بنیامین، بنجامین (کوچکترین فرزند حضرت یعقوب)
انگلیسی به انگلیسی
• male first name; jacob and rachel's youngest son (biblical); one of the 12 tribes of israel (biblical)
جملات نمونه
1. The youth patterned his life upon Benjamin Franklin.
[ترجمه ترگمان]جوانی با بنجامین فرانکلین زندگی خود را تغییر داد
[ترجمه گوگل]جوانان بر بنجامین فرانکلین زندگی خود را نشان دادند
[ترجمه گوگل]جوانان بر بنجامین فرانکلین زندگی خود را نشان دادند
2. Benjamin received cards from scores of local well-wishers.
[ترجمه ترگمان]بنیامین cards از افراد خیرخواه محلی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین کارت هایی را از تعداد زیادی از علاقمندان محلی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین کارت هایی را از تعداد زیادی از علاقمندان محلی دریافت کرد
3. "I'm astonished, Benjamin," she mocked.
[ترجمه ترگمان]او با تمسخر گفت: \"تعجب می کنم، بنجامین\"
[ترجمه گوگل]'من شگفت زده شدم، بنجامین،' او فریاد زد
[ترجمه گوگل]'من شگفت زده شدم، بنجامین،' او فریاد زد
4. Benjamin struck a post with an overhead kick.
[ترجمه ترگمان]بنجامین با لگد بالای سرش ضربه دیگری زد
[ترجمه گوگل]بنجامین یک پست با یک ضربه سر ضربه زد
[ترجمه گوگل]بنجامین یک پست با یک ضربه سر ضربه زد
5. With his handsome face Benjamin cuts quite a figure with all the ladies.
[ترجمه ترگمان]بنجامین با چهره زیبایش تمام بانوان را ورانداز کرد
[ترجمه گوگل]با چهره زیبای او، بنجامین تقریبا یک رقم را با تمام خانم ها می کشد
[ترجمه گوگل]با چهره زیبای او، بنجامین تقریبا یک رقم را با تمام خانم ها می کشد
6. Benjamin Britten did not live to a great age.
[ترجمه ترگمان]بنجامین Britten در این عصر بزرگ زندگی نمی کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین بریتن به سن عصر زندگی نکرد
[ترجمه گوگل]بنجامین بریتن به سن عصر زندگی نکرد
7. Interestingly enough, a few weeks later, Benjamin remarried.
[ترجمه ترگمان]جالب است، چند هفته بعد، بنجامین دوباره ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی جالب توجه است، چند هفته بعد، بنجامین دوباره ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی جالب توجه است، چند هفته بعد، بنجامین دوباره ازدواج کرد
8. Benjamin fumbled for the light switch.
[ترجمه ترگمان]بنجامین کورمال کورمال دنبال کلید چراغ گشت
[ترجمه گوگل]بنجامین برای سوئیچ نور فامیل کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین برای سوئیچ نور فامیل کرد
9. I'll show it to Benjamin. He's bound to know.
[ترجمه ترگمان]این را به بنجامین نشان خواهم داد اون باید بدونه
[ترجمه گوگل]من آن را به بنجامین نشان می دهم او ملزم به دانستن است
[ترجمه گوگل]من آن را به بنجامین نشان می دهم او ملزم به دانستن است
10. Benjamin said that he had been rather overawed to meet one of the Billington family.
[ترجمه ترگمان]بنجامین گفت که از ملاقات با یکی از خانواده Billington وحشت زده شده است
[ترجمه گوگل]بنجامین گفت که برای دیدار با یکی از خانواده های بیلینگتون، از او خواسته نشده است
[ترجمه گوگل]بنجامین گفت که برای دیدار با یکی از خانواده های بیلینگتون، از او خواسته نشده است
11. A few hours later Benjamin shook me awake.
[ترجمه ترگمان]چند ساعت بعد، بنجامین مرا بیدار کرد
[ترجمه گوگل]چند ساعت بعد بنجامین بیدار شد
[ترجمه گوگل]چند ساعت بعد بنجامین بیدار شد
12. Five of the chateau soldiers were killed and Benjamin had a small cut high on his cheek.
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از سربازان کاخ کشته شدند و بنجامین هم زخم کوچکی بر گونه داشت
[ترجمه گوگل]پنج تن از سربازان چابهار کشته شده اند و بنجامین در میان گونه هایش کمی کوچک بود
[ترجمه گوگل]پنج تن از سربازان چابهار کشته شده اند و بنجامین در میان گونه هایش کمی کوچک بود
13. Benjamin whispered to her and I heard her hissed reply, followed by silence.
[ترجمه ترگمان]بنجامین در جواب او زمزمه کرد و من صدای هیس او را شنیدم که در سکوت به دنبال او روان بودند
[ترجمه گوگل]بنجامین به او زمزمه کرد و من جوابش را شنیدم و بعد سکوت کردم
[ترجمه گوگل]بنجامین به او زمزمه کرد و من جوابش را شنیدم و بعد سکوت کردم
14. Just seven days later, Benjamin O. . Davis was named the first black general in the regular army.
[ترجمه ترگمان]تنها هفت روز بعد، بنیامین O دیویس اولین ژنرال سیاه پوست در ارتش منظم بود
[ترجمه گوگل]فقط هفت روز بعد، بنجامین O دیویس نخستین شخص سیاهپوست در ارتش منظم بود
[ترجمه گوگل]فقط هفت روز بعد، بنجامین O دیویس نخستین شخص سیاهپوست در ارتش منظم بود
15. Benjamin pushed me in, locking the door behind us, and lit two sconce torches.
[ترجمه ترگمان]بنجامین مرا به داخل هل داد، در را پشت سر ما قفل کرد و دو مشعل روشن را روشن کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین من را درگیر کرد، قفل درب را پشت سر ما گذاشت و دو مشعل را روشن کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین من را درگیر کرد، قفل درب را پشت سر ما گذاشت و دو مشعل را روشن کرد
پیشنهاد کاربران
اسم خاص
پسر دست راست
اسکناس صد دلاری
بنجامین ( همان بنیامین )
اسکناس100دلاری
کلمات دیگر: