کلمه جو
صفحه اصلی

concentricity


معنی : متحدالمرکز
معانی دیگر : بودن

انگلیسی به فارسی

متحدالمرکز، بودن


متمرکز بودن، متحدالمرکز


انگلیسی به انگلیسی

• quality of having a common center or axis

مترادف و متضاد

متحدالمرکز (اسم)
concentricity

جملات نمونه

1. Plus the motor shaft axis, concentricity absolutely right and reliable.
[ترجمه ترگمان]به علاوه محور شفت موتور، concentricity کاملا درست و قابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]به علاوه محور موتور محور، هم محوری کاملا حق و قابل اعتماد است

2. In this paper, concentricity of indexing devices with elastic teeth with some inaccuracy in angular position of tooth is investig. . .
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، concentricity از ابزارهای شاخص گذاری با دندان های کش دار با دقت در موقعیت زاویه ای دندان investig می باشد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، محدوده دستگاه های نمایه سازی با دندان های الاستیک با برخی دقت در موقعیت زاویه دندان بررسی شده است

3. Bearing must be provided to ensure concentricity of the inner and outer race.
[ترجمه ترگمان]Bearing باید برای تضمین concentricity از نژاد داخلی و خارجی فراهم شود
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از تمرکز درونی نژاد درونی و بیرونی، باید تحمل کند

4. Introduced the constitution of the vertical concentricity measurement.
[ترجمه ترگمان]معرفی قانون اساسی سنجش عمودی
[ترجمه گوگل]قانون اساسی اندازه گیری عمق انحراف عمودی را معرفی کرد

5. Concentricity, sphericity of micro shells prepared by the technique was typically more than 98 %, 99 % respectively.
[ترجمه ترگمان]concentricity، sphericity پوسته میکرو تهیه شده توسط این تکنیک، به ترتیب بیش از ۹۸ %، ۹۹ % بود
[ترجمه گوگل]غلظت مرکزی، کروی پوسته های میکرو ساخته شده توسط این تکنیک به طور معمول بیش از 98٪ و 99٪ بود

6. This paper analyzes the deviation change regularity to measure the concentricity of turbo generator rotor.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، نظم تغییر را به منظور اندازه گیری the روتور توربو ژنراتورها بررسی می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله ضریب همبستگی رگولاتور توربو را اندازه گیری می کنیم

7. By means of our some knowhow, our planoconvex blanks have good concentricity and consistency at surface processing.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از some، جاه ای خالی ما در پردازش سطح دارای قابلیت concentricity و ثبات خوبی هستند
[ترجمه گوگل]با استفاده از برخی شواهد ما، سطوح Planoconvex ما دارای تمرکز و انطباق خوبی در پردازش سطح است

8. Can be resistant to the replacement of the role of sealing liquid packing, inspection shaft or stem of the concentricity .
[ترجمه ترگمان]می تواند در برابر جایگزینی نقش بسته بندی مایع، شفت بازرسی یا ساقه the مقاوم باشد
[ترجمه گوگل]می تواند برای جایگزینی نقش بسته بندی مایع مهر و موم، شفت بازرسی یا ساقه مرکزی باشد

9. A linear rolling guider and imported buffer system guarantees the excellent finish and concentricity.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم rolling خطی و سیستم حایل وارد شده، the و concentricity عالی را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]یک گوی خطی خطی و سیستم بافر وارداتی، پایان عالی و تمرکز را تضمین می کند

10. Measurement of rotor eccentricity is designed to check all parts of concentricity with shaft.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری ناهم محوری به گونه ای طراحی شده است که تمامی قسمت های concentricity را با شفت بررسی کند
[ترجمه گوگل]اندازه گیری بیرونی سانتریفیوژ روتور طراحی شده است تا تمام قسمتهای محوری را با شفت بررسی کند

پیشنهاد کاربران

متحد المرکز بودن ، متمرکز بودن


کلمات دیگر: