تغییر کرد، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، اصلاح کردن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن
altered
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. after the death of his children, he was an altered man
پس از مرگ فرزندانش او آدم دیگری شد.
پیشنهاد کاربران
تغییر یافته
دگرگون کردن
تغییر
دگرگون شده، تغییر یافته
کلمات دیگر: