آشکار شدن، فاش شدن، معلوم شدن
revealing
انگلیسی به فارسی
آشکار شدن، فاش کردن، معلوم کردن، ظاهرکردن، اشکار کردن، ظاهر ساختن
انگلیسی به انگلیسی
• a revealing action or statement tells you something that you were not aware of.
revealing clothes show a lot of your body.
see also revealing.
revealing clothes show a lot of your body.
see also revealing.
جملات نمونه
1. His reticence is more revealing than his speech.
[ترجمه امیر] سکوت او نمایان تر از صحبت کردن اوست
[ترجمه ترگمان]سکوت او more از گفتار او است[ترجمه گوگل]تقصیر او بیشتر از سخنرانی او آشکار است
2. Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
[ترجمه ترگمان]کسب اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را به دردسر جدی با رئیستان نشان دهد
[ترجمه گوگل]افشای اطلاعات محرمانه به یک شرکت رقیب می تواند شما را درگیر مشکلات جدی با رئیس شما کند
[ترجمه گوگل]افشای اطلاعات محرمانه به یک شرکت رقیب می تواند شما را درگیر مشکلات جدی با رئیس شما کند
3. He may be prosecuted for revealing secrets about the security agency.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است به خاطر افشای اسرار در مورد آژانس امنیتی تحت پی گرد قانونی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]او ممکن است برای افشای اسرار درباره آژانس امنیت جرایمی محاکمه شود
[ترجمه گوگل]او ممکن است برای افشای اسرار درباره آژانس امنیت جرایمی محاکمه شود
4. I don't think that revealing your past to your boyfriend scared him off.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم که گذشته تو رو به دوست پسرت نشون بده
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که افشای گذشته شما به دوست پسر شما او را ترساند
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که افشای گذشته شما به دوست پسر شما او را ترساند
5. The book is very revealing about young people's views of themselves.
[ترجمه ترگمان]این کتاب در مورد نظرات افراد جوان بسیار آشکار است
[ترجمه گوگل]این کتاب در مورد دیدگاه های جوانان نسبت به خود بسیار آشکار است
[ترجمه گوگل]این کتاب در مورد دیدگاه های جوانان نسبت به خود بسیار آشکار است
6. He was jailed for revealing secrets to the Russians.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر افشای اسرار روس ها به زندان افتاد
[ترجمه گوگل]او برای نشان دادن اسرار به روس ها زندانی شد
[ترجمه گوگل]او برای نشان دادن اسرار به روس ها زندانی شد
7. The police managed to trap him into revealing his true identity.
[ترجمه ترگمان]پلیس توانست او را به دام انداختن هویت واقعی خود بکشد
[ترجمه گوگل]پلیس موفق شد او را به افشای هویت واقعی اش تبدیل کند
[ترجمه گوگل]پلیس موفق شد او را به افشای هویت واقعی اش تبدیل کند
8. The company is coy about revealing its profits.
[ترجمه ترگمان]این شرکت coy در مورد افشای سود خود است
[ترجمه گوگل]این شرکت در مورد نشان دادن سود خود است
[ترجمه گوگل]این شرکت در مورد نشان دادن سود خود است
9. He betrayed our friendship by revealing my secret to his cousin.
[ترجمه ترگمان]اون با فاش کردن راز من به پسر عموش خیانت کرد
[ترجمه گوگل]دوستی ما با آشکار کردن راز خود را به پسر عموی خود خیانت کرد
[ترجمه گوگل]دوستی ما با آشکار کردن راز خود را به پسر عموی خود خیانت کرد
10. The curtains parted, revealing a darkened stage.
[ترجمه ترگمان]پرده از هم جدا شد و صحنه ای تاریک نمایان شد
[ترجمه گوگل]پرده ها جدا شدند و یک مرحله تاریک نشان دادند
[ترجمه گوگل]پرده ها جدا شدند و یک مرحله تاریک نشان دادند
11. His shirt was open to the waist revealing a very hairy chest.
[ترجمه ترگمان]پیراهنش تا کمر باز بود
[ترجمه گوگل]پیراهن او به کمر باز شد و یک سینه بسیار مودار را نشان داد
[ترجمه گوگل]پیراهن او به کمر باز شد و یک سینه بسیار مودار را نشان داد
12. The answers the children gave were extremely revealing.
[ترجمه ترگمان]پاسخ بچه ها خیلی آشکار بود
[ترجمه گوگل]پاسخ های کودکان به شدت آشکار بود
[ترجمه گوگل]پاسخ های کودکان به شدت آشکار بود
13. The saboteurs had demanded money in return for revealing how they hacked into the systems.
[ترجمه ترگمان]خرابکاران از پول درخواست کرده بودند تا فاش کنند که چطور این سیستم ها را هک کرده اند
[ترجمه گوگل]خرابکارها برای نشان دادن چگونگی هک شدن در سیستم، از پول درخواست کرده بودند
[ترجمه گوگل]خرابکارها برای نشان دادن چگونگی هک شدن در سیستم، از پول درخواست کرده بودند
14. Just as revealing are Mr Johnson'sportraits, of which there are dozens.
[ترجمه ترگمان]همانگونه که فاش شد، آقای جانسون sportraits، که در آن ده ها نفر وجود دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که آشکار می شود، آقای جانسون است، که ده ها تن از آنها است
[ترجمه گوگل]همانطور که آشکار می شود، آقای جانسون است، که ده ها تن از آنها است
پیشنهاد کاربران
لو دادن
افشاگرانه
لختی ( لباس و پوشش )
آشکارا
یادآوری کننده
( لباس ) بدن نما، آشکار، واضح
اشکار ، معلوم
بیانگر
آشکار کننده - فاش کننده
Showing too much skin
گویا، مشعر، حاکی، نشان دهنده، نمایانگر، نشانگر
آشکارسازی، برملاسازی، نمایان سازی، فاش سازی، افشاگری، پرده برداری
آشکارسازی، برملاسازی، نمایان سازی، فاش سازی، افشاگری، پرده برداری
نمایان شده
واضح
آشکارانه
واضح
آشکارانه
لباس بی عفت
لباس با پوشش آزاد
لباس با پوشش آزاد
آشکار، واضح، نمایان
لباس و پوشش باز - بدن نما -
لباس و پوشش باز - بدن نما -
گویا
1. This is an era of bikini swimsuits, Lycra sportswear, revealing underwear and lingerie ads in mainstream newspapers.
این دوره از لباس شنای بیکینی ، لباس ورزشی Lycra ، تبلیغات لباس زیر بدن نما و لباس زیر زنانه در روزنامه های جریان اصلی است.
2. You may even get your significant other to wear some pretty revealing and skimpy clothing.
حتی ممکن است فرد مهم خود را به پوشیدن لباسهایی کاملاً بدن نما و نازک وادار کنید.
3. Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
افشای اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را با رئیس خود درگیر مشکلات جدی کند.
4. Dennis Quaid sat down with me for a very revealing interview just before his new movie premiered.
دنیس کوئید درست قبل از اکران فیلم جدیدش برای مصاحبه ای بسیار افشاگرانه با من نشست کرد.
5. The document provided a revealing insight into the government's priorities.
این سند دیدی روشن از اولویت های دولت ارائه می داد.
Revealing ( adj ) = بدن نما ( در مورد لباس ) ، افشاگرانه، عریان کننده، آشکار کننده، روشن کننده یا بازگوکننده مقوله ندانسته
معانی دیگر>>> نمایان کننده
این دوره از لباس شنای بیکینی ، لباس ورزشی Lycra ، تبلیغات لباس زیر بدن نما و لباس زیر زنانه در روزنامه های جریان اصلی است.
2. You may even get your significant other to wear some pretty revealing and skimpy clothing.
حتی ممکن است فرد مهم خود را به پوشیدن لباسهایی کاملاً بدن نما و نازک وادار کنید.
3. Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
افشای اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را با رئیس خود درگیر مشکلات جدی کند.
4. Dennis Quaid sat down with me for a very revealing interview just before his new movie premiered.
دنیس کوئید درست قبل از اکران فیلم جدیدش برای مصاحبه ای بسیار افشاگرانه با من نشست کرد.
5. The document provided a revealing insight into the government's priorities.
این سند دیدی روشن از اولویت های دولت ارائه می داد.
Revealing ( adj ) = بدن نما ( در مورد لباس ) ، افشاگرانه، عریان کننده، آشکار کننده، روشن کننده یا بازگوکننده مقوله ندانسته
معانی دیگر>>> نمایان کننده
کلمات دیگر: