اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of deprecation.
- The boy's self-deprecation worried the teacher, and she did what she could to bolster his self-confidence.
[ترجمه ترگمان] او از خودش مراقبت کرده بود، از این که این کار را کرده بود، ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل] عزت نفس پسر معلم را نگران کرد و او توانایی خود را برای تقویت اعتماد به نفس خود داشت
[ترجمه گوگل] عزت نفس پسر معلم را نگران کرد و او توانایی خود را برای تقویت اعتماد به نفس خود داشت