1- سرمشق بودن، نمونه بودن 2- پیشگام بودن، پیشاپیش حرکت کردن
lead the way
1- سرمشق بودن، نمونه بودن 2- پیشگام بودن، پیشاپیش حرکت کردن
انگلیسی به انگلیسی
• go ahead of the rest; set an example
جملات نمونه
1. You've been there before - why don't you lead the way?
[ترجمه ترگمان]تو قبلا اونجا بودی - چرا راه رو نشون نمیدی؟
[ترجمه گوگل]قبلا آنجا بوده اید - چرا شما رهبری نمی کنید؟
[ترجمه گوگل]قبلا آنجا بوده اید - چرا شما رهبری نمی کنید؟
2. We lead the way in space technology.
[ترجمه ترگمان]ما راه را در تکنولوژی فضایی هدایت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما راه را در فن آوری فضایی رهبری می کنیم
[ترجمه گوگل]ما راه را در فن آوری فضایی رهبری می کنیم
3. You lead the way and we'll follow.
[ترجمه ترگمان]تو راه رو هدایت می کنی و ما هم دنبالش میریم
[ترجمه گوگل]شما راه را هدایت میکنید و ما دنبال خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]شما راه را هدایت میکنید و ما دنبال خواهیم کرد
4. The United States will lead the way, and we expect our allies to walk with us hand in hand.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده مسیر را هدایت می کند و ما انتظار داریم که متحدان مان با ما دست در دست راه بروند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده مسیر را رهبری می کند و ما انتظار داریم متحدان ما با دست ما دست به دست گیرند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده مسیر را رهبری می کند و ما انتظار داریم متحدان ما با دست ما دست به دست گیرند
5. Northampton General and the Princess Margaret lead the way with 1percent.
[ترجمه ترگمان]در نورثمتن، ژنرال و پرنسس مارگارت با یک درصد رهبری را به عهده داشتند
[ترجمه گوگل]Northampton General و شاهزاده مارگارت راه را با 1percent رهبری می کنند
[ترجمه گوگل]Northampton General و شاهزاده مارگارت راه را با 1percent رهبری می کنند
6. Each Sunday a voluntary park warden will lead the way on a six hour walk to Silver How.
[ترجمه ترگمان]هر یکشنبه یک مددکار در یک پارک داوطلب، راه را برای پیاده روی شش ساعته به نقره هدایت می کند
[ترجمه گوگل]هر یکشنبه یک سرپرست داوطلب پارک مسیر راه را طی شش ساعت به نقاشی راه خواهد برد
[ترجمه گوگل]هر یکشنبه یک سرپرست داوطلب پارک مسیر راه را طی شش ساعت به نقاشی راه خواهد برد
7. Let me lead the way.
[ترجمه ترگمان]بذار راه رو نشون بدم
[ترجمه گوگل]بگذار من راه را هدایت کنم
[ترجمه گوگل]بگذار من راه را هدایت کنم
8. Zhu turned to lead the way, followed by Gao Yang and his police escort.
[ترجمه ترگمان]Zhu چرخید تا به راه خود ادامه دهد، و از طرف Gao، Yang و پلیس او را تعقیب کرد
[ترجمه گوگل]زو تبدیل به رهبری راه، به دنبال گائو یانگ و اسکورت پلیس او
[ترجمه گوگل]زو تبدیل به رهبری راه، به دنبال گائو یانگ و اسکورت پلیس او
9. Cram Liverpool drivers will lead the way to a weekend festival celebrating the Mini in the Lake District next week.
[ترجمه ترگمان]drivers Cram از لیورپول، هفته آینده در جشن فارغ التحصیلی مینی در منطقه لیک، راه را به یک جشنواره آخر هفته هدایت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]رانندگان Cram Liverpool راه را برای جشنواره آخر هفته جشن می گیرند
[ترجمه گوگل]رانندگان Cram Liverpool راه را برای جشنواره آخر هفته جشن می گیرند
10. The new discipline thus has the capacity to lead the way to breakthroughs in the treatment of any number of degenerative diseases.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نظم جدید این توانایی را دارد که راه را برای پیشرفت در درمان هر تعدادی از بیماری های فاسد کننده هدایت کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، رشته جدید توانایی رهبری راه های پیشرفت در درمان هر گونه بیماری دژنراتیو را دارد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، رشته جدید توانایی رهبری راه های پیشرفت در درمان هر گونه بیماری دژنراتیو را دارد
11. A child molester, you say? Lead the way, good sir pimp!
[ترجمه ترگمان]گفتی بچه molester؟ ازسر راه برو کنار، آقای دلال محبت!
[ترجمه گوگل]کودک شما چطور؟ رهبری راه، خوب آقا دلال
[ترجمه گوگل]کودک شما چطور؟ رهبری راه، خوب آقا دلال
12. Angola lead the way our team is our people.
[ترجمه ترگمان]آنگولا رهبری تیم ما را بر عهده دارد
[ترجمه گوگل]آنگولا رهبری تیم ما را به مردم ما هدایت می کند
[ترجمه گوگل]آنگولا رهبری تیم ما را به مردم ما هدایت می کند
13. Lead the way with the police dog; he'll soon smell the fellow out.
[ترجمه ترگمان]به زودی با سگ پلیس راه برو، به زودی این مردک را بو خواهد کرد
[ترجمه گوگل]راه را با سگ پلیس رهبری کنید؛ او به زودی فرد را بوی خود می دهد
[ترجمه گوگل]راه را با سگ پلیس رهبری کنید؛ او به زودی فرد را بوی خود می دهد
14. Three feet platform let teachers lead the way for others and sublimated oneself.
[ترجمه ترگمان]سه پا به معلمان اجازه می دهد که راه را برای دیگران رها کنند و خود را متعالی کنند
[ترجمه گوگل]پلت فرم سه پا اجازه می دهد تا معلمان مسیر را برای دیگران هدایت کنند و خود را متعادل کنند
[ترجمه گوگل]پلت فرم سه پا اجازه می دهد تا معلمان مسیر را برای دیگران هدایت کنند و خود را متعادل کنند
پیشنهاد کاربران
پیشرو بودن در کاری یا موضوعی
راهبر/طلایه دار/طلیعهدار/جلودار/پرچم دار/پیشاهنگ/پیشقدم/پیشتاز/پیشوا بودن
راه را نشان دادن
( collocation )
( collocation )
کلمات دیگر: