1. the queen and her consort attended the banquet
ملکه و شوهرش در ضیافت حضور یافتند.
2. Thieves and other criminals often consort together.
[ترجمه ترگمان]دزدان و سایر مجرمان اغلب با هم زن می شوند
[ترجمه گوگل]دزد و دیگر مجرمان اغلب با یکدیگر همکاری می کنند
3. They went in consort two or three together.
[ترجمه ترگمان]با هم به دو یا سه نفر رفتند
[ترجمه گوگل]آنها دو یا سه بار همدیگر را ترک کردند
4. Consort has a population of 714 and is about as rural and isolated as you can get.
[ترجمه ترگمان]جمعیت این شهر ۷۱۴ تن است و تا آنجا که می توانید به عنوان روستایی و منزوی در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم جمعیت 714 نفر دارد و به عنوان روستایی و جداگانه به عنوان شما می توانید
5. You should consort with your classmates.
[ترجمه ترگمان] تو باید با همکلاسی هات زندگی کنی
[ترجمه گوگل]شما باید با همکلاسی خود هماهنگ باشید
6. She was surely the most distinguished queen consort we have had.
[ترجمه ترگمان]او قطعا بزرگ ترین کشتی ملکه بود که ما داشتیم
[ترجمه گوگل]او مطمئنا یکی از متمایزترین ملکه همسایه ما بود
7. The nurses are instructed not to consort with their patients.
[ترجمه ترگمان]به پرستاران دستور داده شده است که با بیماران خود عمل نکنند
[ترجمه گوگل]پرستاران دستور داده اند که با بیماران خود هماهنگ نباشند
8. His practice does not consort with his preaching.
[ترجمه ترگمان]عمل او با موعظه های او سازگار نیست
[ترجمه گوگل]تمرین او با موعظه او مطابقت ندارد
9. Gabrieli Consort and Players directed by Paul McCreesh.
[ترجمه ترگمان]Gabrieli Consort و بازیکنان به کارگردانی پل McCreesh
[ترجمه گوگل]کنسرت گابریلی و بازیکنان پل مک کریس
10. The Consort Select menu and elegant surroundings.
[ترجمه ترگمان]منوی انتخاب Consort و محیط برازنده
[ترجمه گوگل]منو انتخاب کنسول و محیطی زیبا
11. The melancholic king and his lustful comic consort are out of love, but not so Peter and Emilia.
[ترجمه ترگمان]افسرده و افسرده پادشاه و شوهر شهوانی او از عشق خارج می شوند، اما نه به این خاطر که پیتر و امیل یا
[ترجمه گوگل]پادشاه ملانکولی و همدلی کمدی شادکامی از عشق، اما نه پیتر و امیلیا
12. Except for the consort song, all of these types of composition are represented somewhere among the studies presented here.
[ترجمه ترگمان]بجز آهنگ همسر، تمام این انواع ترکیب در جایی بین مطالعات ارایه شده در اینجا نشان داده شده اند
[ترجمه گوگل]به جز آهنگ آهنگساز، همه این ترکیبات در جایی از مطالعات ارائه شده در اینجا نشان داده شده است
13. For the terma tradition, a consort is a very important instrument.
[ترجمه ترگمان]برای سنت terma، همسر ابزاری بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]برای سنت ترم، سازنده یک ابزار بسیار مهم است
14. The report does not consort with the facts.
[ترجمه ترگمان]این گزارش با حقایق همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]این گزارش با حقایق همخوانی ندارد
15. Your actions do not consort with your principles.
[ترجمه ترگمان]کاره ای شما با قوانین شما هم کاری نمی کنند
[ترجمه گوگل]اقدامات شما با اصول خود مطابقت ندارد