کلمه جو
صفحه اصلی

inducing

انگلیسی به فارسی

القاء، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن


انگلیسی به انگلیسی

• spurring, impelling, persuading; causing, bringing about

جملات نمونه

1. Moreover, the person responsible for inducing this state is likely to be held at least partially liable if misfortune does occur.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فرد مسیول القای این حالت ممکن است حداقل تا حدی مسئول باشد اگر بدبختی رخ دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اگر بلافاصله اتفاق بیفتد، شخصی که مسئول ایجاد این حالت است، حداقل تا حدودی مسئول است

2. The cremation ritual was directed mainly at inducing the spirit of the dead person to go on to the afterworld.
[ترجمه ترگمان]مراسم سوزاندن اجساد به طور عمده به تحریک روح انسان مرده برای رفتن به the هدایت می شد
[ترجمه گوگل]مراسم ترحیم به طور عمده در القاء روح فرد مرده به دوران پس از مرگ به کار گرفته شد

3. This is usually done by chemically inducing a thin surface coating of corrosion.
[ترجمه ترگمان]این کار معمولا توسط ایجاد یک لایه نازک سطحی از خوردگی انجام می شود
[ترجمه گوگل]این معمولا توسط شیمیایی ایجاد پوشش سطحی نازک از خوردگی انجام می شود

4. The Doppler allows identification of submucosal arteries inducing haemorrhage.
[ترجمه ترگمان]داپلر باعث شناسایی arteries of می شود که خونریزی دارند
[ترجمه گوگل]Doppler اجازه می دهد تا شناسایی خونریزی های التهابی شریان های submucosal

5. There is no sound evidence of Ginseng inducing harmful side effects.
[ترجمه ترگمان]هیچ شاهدی مبنی بر القای اثرات جانبی مضر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]شواهد صحیحی برای جینسنگ وجود دارد که باعث عوارض جانبی مضر می شود

6. There were many ways of inducing the deities to reside in the shrines and temples.
[ترجمه ترگمان]راه های زیادی برای القای این خدایان در معابد و معابد وجود داشت
[ترجمه گوگل]راه های بسیاری برای القاء خدایان برای اقامت در زیارتگاه ها و معابد وجود داشت

7. In patients taking insulin this may mean deliberately inducing hypoglycaemia under controlled circumstances.
[ترجمه ترگمان]در بیمارانی که انسولین را مصرف می کنند ممکن است عمدا hypoglycaemia تحت شرایط کنترل شده را تحریک کنند
[ترجمه گوگل]در بیماران مصرف انسولین ممکن است به طور عمدی باعث ایجاد هیپوگلیسمی در شرایط کنترل شده شود

8. Nothing is more conducive to inducing mains spikes than heavy duty switch gear.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز برای القای جریان برق به اندازه لوازم تعویض وظیفه سنگین مساعد نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای افزایش سنسورهای الکتریکی بیشتر از دنده های سوئیچ دنده ای مهم نیست

9. Aristotle answered: by inducing heavy doses of pity and terror.
[ترجمه ترگمان]ارسطو پاسخ داد: با القای مقدار زیاد ترحم و وحشت
[ترجمه گوگل]ارسطو پاسخ داد: با دادن مقادیر سنگین ترحم و ترحم

10. IFN α and Ara c acted synergistically in inducing cell apoptosis.
[ترجمه ترگمان]IFN آلفا و Ara c در القای آپوپتوز سلولی عمل کردند
[ترجمه گوگل]IFN α و Ara c با همکاری در ایجاد آپوپتوز سلول عمل می کنند

11. Many activists say that beer advertisements play a strong role in inducing teenagers to drink.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فعالین می گویند که تبلیغات آبجو نقش مهمی در تحریک نوجوانان به نوشیدن دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از فعالان می گویند که تبلیغات آبجو نقش مهمی در القا شدن نوجوانان به نوشیدن دارد

12. Several case reports have suggested that oral cyclosporin is effective in inducing clinical and endoscopic remission.
[ترجمه ترگمان]چندین گزارش موردی نشان داده اند که cyclosporin شفاهی در القای درمان بالینی و endoscopic موثر است
[ترجمه گوگل]چندین مورد گزارش شده است که سیکلوسپورین خوراکی در ایجاد واکنش های بالینی و آندوسکوپی موثر است

13. But leaving no trace on the breath, never impairing speech or inducing a slight stagger, faro had escaped her view.
[ترجمه ترگمان]تیم اسلایترین از نظر الیزابت هیچ نشانی از نفس نداشت و به سرعت تلوتلو می خورد و به نظر می رسید که تیم اسلایترین از نظر او فرار کرده است
[ترجمه گوگل]اما هیچ کس در نفس نفس نزند، هرگز به سخنانش آسیب نرساند یا موجب برانگیختگی جزئی شود، فارو از نظر او فرار کرده است

14. The interventionist state has political as well as economic ill-effects by inducing unrealistic expectations on the part of voters and electoral trade-offs between parties bargaining for votes.
[ترجمه ترگمان]دولت interventionist با القای امید غیر واقعی به بخشی از رای دهندگان و موازنه انتخابات میان طرفین برای رای دادن، دارای اثرات سیاسی و اقتصادی نیز می باشد
[ترجمه گوگل]دولت مداخله ای با تأثیرات ناخوشایند ناشی از رای دهندگان و کمپین های انتخاباتی میان طرفین مذاکره می کند

پیشنهاد کاربران

ترغیب

تشویق


کلمات دیگر: