مبارزه می کند، جنگ، نبرد، پیکار، کارزار، زد و خورد، حرب، جنگیدن، مبارزه کردن، جنگ کردن، نزاع کردن، نبرد کردن
fights
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
Fights do not care about things
دعوت به مسائل بی توجهی و خرجی ندادن
دعوت به مسائل بی توجهی و خرجی ندادن
a firefighter fights fires اتش نشان با اتیش مقابله می کند
مقابله کردن
جنگیدن
جنگیدن
جنگیدین
مقابله
بستگی به جمله داره
مقابله
بستگی به جمله داره
کلمات دیگر: