کلمه جو
صفحه اصلی

keep track of

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to stay informed about.
مترادف: follow, watch
مشابه: monitor, observe

- The police kept track of his whereabouts at all times.
[ترجمه ترگمان] پلیس محل اختفای او را در همه زمان ها پی گیری کرد
[ترجمه گوگل] پلیس همیشه در حال نگه داشتن محل سکونت خود است

• keep a record (as of past events or actions)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مورد توجه قرار دادن، پردازش کردن، پی گیری و دنبال کردن

جملات نمونه

1. I can't keep track of the new music.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم صدای موسیقی جدید را نگه دارم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آهنگ جدیدی را دنبال کنم

2. Bank statements help you keep track of where your money is going.
[ترجمه م.] صورتحساب های بانکی به شما کمک می کند تا مسیر انتقال پول خود را پیگیری کنید
[ترجمه ترگمان]اظهارنامه های بانکی به شما کمک می کند پی گیری کنید که پولتان کجا می رود
[ترجمه گوگل]بیانیه های بانکی به شما کمک می کند تا مسیر جاری شدن پول خود را پیگیری کنید

3. Keep track of tax-deductible expenses, such as the supplies and equipment you buy.
[ترجمه ترگمان]هزینه های مالیات مشمول کسر مالیات، مانند تدارکات و تجهیزاتی که شما خریداری می کنید را دنبال کنید
[ترجمه گوگل]پیگیری هزینه های محاسبه مالیاتی، مانند وسایل و تجهیزاتی که خریداری می کنید

4. How do you keep track of time if you don't wear a watch ?
[ترجمه نریمان احمدی] اگر ساعت ( مچی ) ندارید چگونه زمان را پیگیری میکنید؟؟
[ترجمه ترگمان]اگه یه ساعت رو نمی پوشی چه جوری راه میری؟
[ترجمه گوگل]اگر تماشا نکرده اید، چگونه زمان خود را نگه دارید؟

5. As a doctor, Brooks has to keep track of the latest developments in medicine.
[ترجمه مرضیه] بروکس به عنوان پزشک باید از اخرین پیشرفتهای پزشکی مطلع باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پزشک، بروکس باید به دنبال آخرین پیشرفت ها در پزشکی باشد
[ترجمه گوگل]بروکس به عنوان یک دکتر باید آخرین پیشرفت های پزشکی را دنبال کند

6. It's difficult to keep track of all the new discoveries in genetics.
[ترجمه ترگمان]پی گیری تمام کشفیات جدید در ژنتیک دشوار است
[ترجمه گوگل]پیگیری تمام اکتشافات جدید در ژنتیک دشوار است

7. With eleven thousand employees, it's very difficult to keep track of them all.
[ترجمه ترگمان]با یازده هزار کارمند، پی گیری آن ها بسیار مشکل است
[ترجمه گوگل]با یازده هزار کارمند، بسیار دشوار است که همه آنها را دنبال کنید

8. It's hard to keep track of the children's comings and goings.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن رد پای بچه ها خیلی سخت است
[ترجمه گوگل]پیگیری پیاده روی و پیاده روی کودکان دشوار است

9. Keep track of all your payments by writing them down in a book.
[ترجمه ترگمان]با نوشتن آن ها در یک کتاب، تمام پرداخت ها را پی گیری کنید
[ترجمه گوگل]پیگیری تمام پرداخت های خود را با نوشتن آنها در یک کتاب دنبال کنید

10. Police keep track of the kidnapper using electronic surveillance equipment.
[ترجمه ترگمان]پلیس ردیابی the را با استفاده از تجهیزات نظارت الکترونیک حفظ می کند
[ترجمه گوگل]پلیس با استفاده از تجهیزات نظارت الکترونیکی پیگیری آدم ربایی را دنبال می کند

11. Initially they only need to keep track of customers, write letters and run a spreadsheet.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا آن ها فقط باید مسیر مشتریان را حفظ کنند، نامه ها را بنویسند و یک صفحه گسترده را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]در ابتدا آنها فقط نیاز به پیگیری از مشتریان، نوشتن نامه ها و اجرای یک صفحه گسترده دارند

12. At the centre, dispatchers keep track of taxis on monitor screens, which can display up to five cabs per pole.
[ترجمه ترگمان]در مرکز، dispatchers از تاکسی ها بر روی صفحه های نمایشگر نگهداری می کنند، که می تواند تا ۵ تاکسی در هر قطب نمایش داده شود
[ترجمه گوگل]در مرکز، ناظران پیگیری تاکسی روی صفحه نمایش مانیتور، که می تواند تا پنج کانتینر در هر قطب نمایش داده شود

13. We go to great lengths to keep track of what a robber did, but none to find out where he went.
[ترجمه ترگمان]ما راه زیادی برای ادامه پیدا کردن کاری که یک دزد انجام داده بود، انجام دادیم، اما هیچ کس نفهمید که کجا رفته
[ترجمه گوگل]ما به بزرگترین مسیر برای پیگیری آنچه دزد انجام دادیم، اما هیچ کدام برای پیدا کردن جایی که او رفت

14. Keep track of spending and do a daily tally of even minor expenses to ensure that your budget is staying on target.
[ترجمه ترگمان]هزینه های خود را دنبال کنید و یک محاسبه روزانه از هزینه های کم را انجام دهید تا مطمئن شوید که بودجه تان در هدف قرار دارد
[ترجمه گوگل]پیگیری هزینه ها را انجام دهید و هزینه های جزئی را به صورت روزانه انجام دهید تا اطمینان حاصل کنید که بودجه شما بر روی هدف قرار دارد

پیشنهاد کاربران

ثبت و ضبط کردن

دنبال روی

یاداشت گرفتن

پیگیری کردن


زیر نظر گرفتن چیزی - دنبال کردن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
to pay attention to someone or something, so that you know where they are or what is happening to them
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاینMerriam - Webster :
follow

با خبر بودن از، آگاه بودن از، اطلاع داشتن از، نظارت داشتن بر، آمار داشتن از

keep track of sb/sth
دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را نگه داشتن، با کسی/چیزی در تماس ماندن، رابطه خود را با کسی/چیزی حفظ کردن

lose track of sb/sth
دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را گم کردن، با کسی/چیزی در تماس ماند، رابطه خودرا با کسی/چیزی از دست دادن

1 - چیزی را پیگیری کردن2 - تعداد یا مقدار چیزی را دانستن

برای نگه داشتن

مورد توجه قرار دادن

to keep an eye on; to keep informed about; not to lose sth

پیگیری کردن، دنبال کردن

دنبال کردن
پیگیری کردن


حساب چیزی را در دست داشتن
( حساب خرج و مخارج یا حساب روزهای تقویم )

Keep track of expenses
Keep track of everything in calander

to pay attention to someone or something
If you keep track of something, you make sure to know about what is happening ( or has happened ) to it.
مراقب چیزی بودن
"keep track of your expenses for the first three months
تو سه ماه اول مراقب مخارجت باش ( حواست به مخارجت باشه ) .


کلمات دیگر: