کلمه جو
صفحه اصلی

salary


معنی : حقوق، مواجب، شهریه
معانی دیگر : حقوق (ماهیانه یا هفتگی - بامزد wage فرق دارد)، مقرری، راستاد، وظیفه، مستمری، حقوق دادن

انگلیسی به فارسی

حقوق، شهریه، مواجب


حقوق، شهریه، مواجب، حقوق دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: salaries
• : تعریف: a fixed amount of money paid to someone regularly for work.
مترادف: pay, wage
مشابه: compensation, hire

- He collects his salary every two weeks.
[ترجمه ترگمان] هر دو هفته حقوقش رو جمع می کنه
[ترجمه گوگل] او حقوق خود را هر دو هفته را جمع آوری می کند
- Her boss is raising her salary.
[ترجمه سمانه] رییس او حقوقش را ( حقوق اورا ) زیاد میکند
[ترجمه ترگمان] رئیسش داره حقوقش رو از دست میده
[ترجمه گوگل] رئیس او حقوق خود را افزایش می دهد
- He doesn't get a salary because he gets paid by the hour.
[ترجمه بهاره] او حقوق سالانه دریافت نمیکند چون دستمزد ساعتی دریافت میکند
[ترجمه ترگمان] او حقوق می گیرد، چون تا یک ساعت دیگر حقوق می گیرد
[ترجمه گوگل] او حقوق و دستمزد را دریافت نمی کند، زیرا او ساعت را پرداخت می کند

• periodic wage paid to someone for work, pay
a salary is the money that someone is paid for their job each month, especially when they have a professional job.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] حقوق، دستمزد
[نساجی] مزد - حقوق - مواجب - شهریه
[ریاضیات] مواجب، سوپاپ، حقوق

مترادف و متضاد

Synonyms: bacon, bread, earnings, emolument, fee, hire, income, pay, payroll, recompense, remuneration, scale, stipend, take, take-home, wage, wages


Antonyms: debt


حقوق (اسم)
emolument, due, pension, law, salary, stipend

مواجب (اسم)
emolument, salary, stipend

شهریه (اسم)
fee, tuition, salary

money paid for work done


جملات نمونه

1. salary and fringe benefits
حقوق و مزایا

2. salary and incidental benefits
حقوق و مزایا

3. salary increases were offered as a sop to the striking teachers
برای راضی کردن معلمان اعتصابی به آنها اضافه حقوق پیشنهاد شد.

4. salary plus bonus
حقوق به اضافه ی پاداش

5. a salary raise
اضافه حقوق،افزایش حقوق

6. a salary raise may somewhat cushion the impact of price increases
افزایش حقوق ها ممکن است تا اندازه ای از تاثیر (سو) بالا رفتن قیمت ها بکاهد.

7. his salary did not answer all their needs
حقوق او جوابگوی کلیه ی نیازهای آنها نبود.

8. his salary is not enough to cover all of his expenses
حقوق او آن قدر نیست که همه ی مخارج وی را بپوشاند.

9. his salary was not adequate
حقوق او بسنده نبود.

10. the salary scale goes from $ 60 to $ 90
اشل حقوق ها از 60 تا 90 دلار است.

11. your salary will be increased with effect from tir
از تیرماه،حقوق شما زیاد خواهد شد.

12. a comfortable salary
حقوق مکفی

13. each player's salary is based on his last year's numbers
حقوق هر بازیکن به آمار (برد و باخت) سال پیش او بستگی دارد.

14. her monthly salary is still pretty microscopic
حقوق ماهانه ی او هنوز بسیار ناچیز است.

15. his monthly salary was inadequate
حقوق ماهیانه ی او کافی نبود.

16. the highest salary in television history
بالاترین حقوق در تاریخ تلویزیون

17. the shabby salary of a teacher
حقوق ناچیز یک معلم

18. it was higher salary that decided him to accept that job
حقوق بالاتر بود که باعث شد آن شغل را قبول کند.

19. she pooh-poohed the salary they offered her
حقوق ماهیانه ای را که به او پیشنهاد کردند قبول نکرد.

20. they doubled his salary
حقوق او را دو برابر کردند.

21. compared to his, my salary was peanuts
در مقایسه با حقوق او حقوق من بسیار ناچیز بود.

22. he draws a good salary
او حقوق خوبی می گیرد.

23. he measures success by salary
او موفقیت را با (میزان) حقوق می سنجد.

24. i asked for a salary of $ 80,000 but i would settle for $ 60,000
درخواست هشتاد هزار دلار حقوق کردم ولی به شصت هزار هم راضی هستم.

25. the determination of your salary and rank will be done later
تعیین حقوق و رتبه ی شما بعدا انجام خواهد شد.

26. they have requested a salary raise
آنان درخواست اضافه حقوق کرده اند.

27. armin saves one-fourth of his salary
آرمین یک چهارم حقوق خود را پس انداز می کند.

28. the exact amount of your salary
مبلغ دقیق حقوق شما

29. an annual increment of $300 in salary
افزایش سالیانه ی دستمزد به میزان 300 دلار

30. are you content with your present salary
آیا به حقوق فعلی خود قانع هستی ؟

31. his education is incommensurate to his salary
تحصیلات او با حقوقش متناسب نیست.

32. i am going to increase your salary
حقوق تو را زیاد خواهم کرد.

33. taxes will be deducted from your salary
مالیات از حقوقتان کم خواهد شد.

34. as soon as they found that the salary would be insignificant, all of the job's candidates shied away
تا فهمیدند حقوق ناچیز خواهد بود همه ی متقاضیان آن شغل منصرف شدند.

35. he gets commission on top of his salary
او علاوه بر حقوق کارمزد (درصد) هم می گیرد.

36. he is always whining about his law salary
او همیشه درباره ی حقوق کم خود آه و ناله می کند.

37. he wanted to commute his monthly pension salary into a lump sum
او می خواست حقوق ماهیانه ی باز نشستگی خود را به یک مبلغ یکجا تبدیل کند.

38. he was given a promotion and a salary adjustment of nine percent
به او ترفیع دادند و حقوقش را به میزان نه درصد تعدیل کردند.

39. my income is not limited to my salary
درآمد من محدود به حقوق ماهیانه ام نیست.

40. he prejudiced his chances of being hired by haggling over salary
با چانه زدن سر حقوق به احتمال استخدام خود لطمه زد.

a salary raise

اضافه حقوق، افزایش حقوق


دانشنامه عمومی

حقوق دادن،دستمزد


حقوق، دستمزد.


پیشنهاد کاربران

حقوق

دریافتی ، دریافتی ماهانه

مزد

درآمد

دستمزد

Money you receive every month for work that you do
حقوق ماهانه

حقوق ماهانه یا هفتگی یا روزانه

money that you receive aspayment for the job you do

حقوق. که البته وجهه اجتماعی بهتری نسبت به wage داره و به اصطلاح ، با کلاس تره و مشاغل کارگری و امثال اون استفاده نمیشه

Meaning: A salary is how much money a person makes at his or her job

Example: He got a new job with a better salary

Yes, every now and then the first bride and your older brother visit them
The salary must show itself there
بله ، هر از چند گاهی اولین عروس و برادر بزرگتر شما به آنها سر می زنند
حقوق باید در آنجا خود را نشان دهد

Money you receive every month for the work that you do
حقوق ماهانه

به معنی حقوق است ولی بیشتر به معنی سنوات خدمت است
یک پرداخت منظم ثابت که معمولاً به صورت ماهانه یا دو هفته ای پرداخت می شود، اما اغلب به صورت مبلغ سالانه بیان می شود که توسط کارفرما به یک کارمند، به ویژه یک کارگر حرفه ای یا یقه سفید پرداخت می شود.


کلمات دیگر: