کلمه جو
صفحه اصلی

ellipsoid


معنی : بیضی
معانی دیگر : وابسته به جسم بیضی شکل(ellipsoidal هم می گویند)، (هندسه) بیضی وار، هاگسان، خایسان، تخم مرغی(ellipse مسطح یا دو بعدی است و ellipsoid جسیم است و سه بعدی)، سطح جسم هاگسان، تومی، بیضی مانند، بیضوی

انگلیسی به فارسی

بیضی


بیضوی، بیضی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a solid geometric figure whose plane sections are all ellipses or circles.
مشابه: oval
صفت ( adjective )
مشتقات: ellipsoidal (adj.)
• : تعریف: in the form of an ellipsoid.
مشابه: oval

• figure in the shape of an ellipse, oval-shaped figure

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بیضوی - بیضیگون - بیضیوار
[زمین شناسی] بیضی وار،بیضوی ،بیضی
[ریاضیات] بیضی وار
[آمار] بیضی وار

مترادف و متضاد

بیضی (صفت)
ellipsoid, oval, elliptic, ovate

جملات نمونه

1. The locus E of points is an ellipsoid.
[ترجمه ترگمان]مکان هندسی نقاط، ellipsoid است
[ترجمه گوگل]مکان E نقاط یک بیضوی است

2. The dynamic manipulability ellipsoid is established and the Dynamic Manipulability Index is introduced.
[ترجمه ترگمان]این ellipsoid پویا ایجاد و شاخص manipulability پویا معرفی می شود
[ترجمه گوگل]الیاف پلاستیکی قابل دستکاری ایجاد شده است و شاخص دینامیکی دستکاری ارائه شده است

3. Earth is a'slightly irregular ellipsoid, according to photographic data received from vanguard 1 and
[ترجمه ترگمان]براساس داده های عکاسی دریافت شده از خط مقدم، زمین یک ellipsoid کمی نامنظم است
[ترجمه گوگل]طبق داده های عکاسی که از پیشاهنگ 1 و 1 دریافت شده است، زمین بیضوی نامنظم است

4. The ellipsoid model is the first part of a spatial reference system definition.
[ترجمه ترگمان]مدل ellipsoid اولین بخش از تعریف سیستم مرجع فضایی است
[ترجمه گوگل]مدل ellipsoid اولین قسمت از تعریف سیستم مرجع فضایی است

5. The main visualization techniques are linear propagation and ellipsoid display.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های تجسم اصلی، انتشار خطی و نمایش ellipsoid هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های تجسم اصلی عبارتند از انتشار خطی و نمایشگر بیضوی

6. On the basis of the force manipulability ellipsoid and the directional manipulability measure of the redundant robot, the force directional manipulability measures of the redundant robot was defined.
[ترجمه ترگمان]براساس این نیرو، ellipsoid ellipsoid و اندازه manipulability directional ربات افزونه، the manipulability که برای ربات اضافی اعمال می شوند، تعریف شد
[ترجمه گوگل]بر اساس نیروی دستکاری بیضی شکل و اندازه گیری دستکاری قابل هدایت از روبات انحصاری، اندازه گیری نیروی دستکاری قابل اندازه گیری نیروی ربات انحراف تعریف شد

7. Aggregate long ellipsoid, 13 cm long, 9 cm in diameter ; pericarp with glaucous lenticels.
[ترجمه ترگمان]ellipsoid با Aggregate بلند، ۱۳ سانتی متر طول، ۹ سانتیمتر قطر و pericarp با glaucous lenticels
[ترجمه گوگل]طولانی بیضوی طولانی، 13 سانتی متر طول، 9 سانتی متر قطر؛ طناب زدن با لاینتیک های glaucous

8. The ellipsoid is defined by its semi - axis, and the flattening of the ellipsoid or the semi - axis.
[ترجمه ترگمان]این ellipsoid با محور نیمه محور خود و مسطح شدن the و یا نیمه محور تعریف می شود
[ترجمه گوگل]بیضوی توسط نیمه محور و مسطح کردن بیضوی یا نیمه محور تعریف شده است

9. The internal reflection property of ellipsoid is discussed.
[ترجمه ترگمان]ویژگی بازتابی داخلی این ellipsoid مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]ویژگی بازتاب داخلی بیضوی بحث شده است

10. s plus 1s gives you this oval ellipsoid which is the bonding, and here are the antibonding, and then these are the energy levels that I have been drawing for you.
[ترجمه ترگمان]به علاوه ۱ s به شما این ellipsoid بیضی را می دهد که پیوند است، و این پیوند ضد پیوند است، و سپس اینها سطوح انرژی هستند که من برای شما طراحی کرده ام
[ترجمه گوگل]s plus 1s به شما این بیضی شکل تخم مرغی را می دهد که باندینگ است و در اینجا آنتی بادی است و سپس این سطوح انرژی است که برای شما طراحی کرده ام

11. Shaking table experiment of single - layer ellipsoid reticulated shell was carried out.
[ترجمه ترگمان]آزمایش میز لرزان از shell reticulated ellipsoid تک لایه انجام شد
[ترجمه گوگل]آزمایش تکان دادن جدول یک پوسته مجردی یک لیپی بیضی انجام شد

12. New Object Tools, including Rounded Rectangle, Box, Ellipsoid, Cylinder, Cone, Torus, Truncated Cone, and Tube.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای شی جدید، از جمله rounded مستطیل، جعبه، ellipsoid، سیلندر، Cone، تیوب، truncated Cone، و تیوب
[ترجمه گوگل]ابزار جدید شی، از جمله مستطیل گرد، جعبه، الیپساید، سیلندر، مخروطی، توروز، مخروطی و لوله

13. In this paper, an algorithm of judging the terrain bound of the current LOD within the view volume is discussed, according to the property of the ellipsoid.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، براساس ویژگی این ellipsoid، الگوریتمی برای قضاوت در مورد محدوده ناحیه ای فعلی LOD در داخل حجم تصویر مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، یک الگوریتم محاسبه سطح زمین از LOD فعلی در حجم مشاهده، مطابق با ویژگی بیضوی، مورد بحث قرار می گیرد

14. The living organism is transparent to yellowish in colour, and oviform to elongated ellipsoid in front view, with a somewhat flat body.
[ترجمه ترگمان]ارگانیسم زنده، شفاف و زرد رنگ است و oviform تا ellipsoid با نمای جلو، با یک بدن تا حدودی صاف است
[ترجمه گوگل]ارگانیزم زنده به رنگ زرد رنگ شفاف است و در نمای روبرو به بیضی شکل زاویه دار با بدن تا حدودی صاف است

ellipsoidal coordinates

مختصات هاگسان، مختصات بیضوی


پیشنهاد کاربران

بیضی گون


کلمات دیگر: