کلمه جو
صفحه اصلی

کار دراز کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) سخت و دشوار گردانیدن کاری را : [ چو آیی سوی کشور خویش باز مکن کار کوتاه بر خود دراز ] . ( نظامی )
سخت و دشوار گردانیدن کار

لغت نامه دهخدا

کار دراز کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کار دراز گرفتن. کنایه از سخت و دشوار گردانیدن کار. ( آنندراج ) :
چو آئی سوی کشور خویش باز
مکن کار کوتاه بر خود دراز.
نظامی ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: