کلمه جو
صفحه اصلی

equally


متساویا، به یک اندازه، به طور مساوی، مساوی، یکسانانه، نیز، همچنین، بطورمساوی یابرابر، بیک اندازه، بیک درجه

انگلیسی به فارسی

به‌طورمساوی (یا برابر)،به ‌یک اندازه ،به یک درجه


به همان اندازه


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in an equal or like manner.
مشابه: alike

(2) تعریف: to the same degree or extent.
مشابه: alike

• in an equal manner; in a uniform manner
equally means in sections, amounts, or spaces that are the same size as each other.
equally also means to the same degree or extent.
equally is used to introduce a comment which balances or contrasts with another comment that has just been made.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به تساوی، متساویا، به طور مساوی

مترادف و متضاد

evenly


Synonyms: uniformly, coequally, symmetrically, proportionately, correspondingly, coordinately, equivalently, identically, impartially, justly, fairly, equitably, fifty-fifty


Antonyms: unequally, unfairly, unevenly


جملات نمونه

1. they are equally powerful
آنان به یک اندازه نیرومند هستند.

2. i divided the money equally among them
پول را به طور مساوی بین آنها بخش کردم.

3. julie portioned the food equally among us
جولی خوراک را بطور مساوی بین ما تقسیم کرد.

4. try to encourage learning and equally to protect children from dangers
بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.

5. all four wheels receive the weight equally
هر چهار چرخ متساویا وزن را تحمل می کنند.

6. homa was shedding affection on every guest equally
هما به همه ی مهمانان به طور مساوی اظهار محبت می کرد.

7. Smokers and nonsmokers can not be equally free in the same railway carriage.
[ترجمه ترگمان]استعمال کنندگان و استعمال کنندگان نمی توانند در یک واگن قطار به یک اندازه آزاد باشند
[ترجمه گوگل]سیگاری ها و غیر سیگاری ها در همان واگن راه آهن آزاد نیستند

8. This job could be done equally well by a computer.
[ترجمه ترگمان]این کار را می توان به طور مساوی با یک کامپیوتر انجام داد
[ترجمه گوگل]این کار می تواند با یک کامپیوتر به همان اندازه انجام شود

9. The rules have now been made equally applicable to all members.
[ترجمه ترگمان]این قوانین در حال حاضر به یک اندازه برای همه افراد قابل اجرا است
[ترجمه گوگل]قوانین در حال حاضر به همان اندازه قابل اعمال است به تمام اعضای

10. Diet and exercise are equally important.
[ترجمه ترگمان]غذا و ورزش نیز به همان اندازه مهم هستند
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی و ورزش به همان اندازه مهم هستند

11. These principles apply equally in all cases.
[ترجمه ترگمان]این اصول به طور مساوی در همه موارد اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]این اصول در همه موارد به همان اندازه اعمال می شود

12. Either of the plans is equally dangerous.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از نقشه ها هم به همان اندازه خطرناک است
[ترجمه گوگل]هر یک از این برنامه ها به همان اندازه خطرناک است

13. His predecessor was accorded an equally tumultuous welcome.
[ترجمه ترگمان]جد او نیز با چنان استقبالی روبهرو شد
[ترجمه گوگل]پیشینیانش به همان اندازه خوشآمدید آشفته بود

14. We try to treat every member of staff equally.
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم به هر یک از اعضای تیم به همان اندازه رفتار کنیم
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم به طور یکسان با هر عضو کارکنان برخورد کنیم

15. The birds are equally at home in a woodland or riverside environment.
[ترجمه ترگمان]این پرندگان به طور مساوی در یک محیط جنگلی یا در کنار رودخانه قرار دارند
[ترجمه گوگل]پرندگان به طور مساوی در یک محیط جنگل یا رودخانه قرار دارند

16. The exam consists of six equally weighted questions.
[ترجمه ترگمان]این آزمون شامل شش سوال مساوی است
[ترجمه گوگل]امتحان شامل شش سوال به طور مساوی وزن است

They are equally powerful.

آنان به یک اندازه نیرومند هستند.


I divided the money equally among them.

پول را به‌طورمساوی بین آنها بخش کردم.


Try to encourage learning and equally to protect children from dangers.

بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.


پیشنهاد کاربران


به همان اندازه،

به همان مهم ای،

به همان مقدار، میزان، حد ، درجه


همانقدر

یکسان، به طور یکسان، هم اندازه

پیشوند هم -
to weight equally = هم سنگ بودن
eqaully important = هم اهمیت

=likewise

در عین حال

علی السویه، بی طرفانه، بی غرضانه

برابر


کلمات دیگر: