• main or executive manager of a company, managing director
general manager
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[نساجی] مدیر کل
[ریاضیات] مدیر کل
[ریاضیات] مدیر کل
جملات نمونه
1. She deputizes for me as general manager while I am on holiday.
[ترجمه ترگمان]در آن موقع که من در تعطیلات هستم، او به عنوان مدیر اپرا به من مراجعه کرد
[ترجمه گوگل]او در تعطیلات من را به عنوان مدیر کل منصوب می کند
[ترجمه گوگل]او در تعطیلات من را به عنوان مدیر کل منصوب می کند
2. He is the vice general manager of this company.
[ترجمه ترگمان]او معاون مدیر این شرکت است
[ترجمه گوگل]او معاون مدیر کل این شرکت است
[ترجمه گوگل]او معاون مدیر کل این شرکت است
3. I've been onto the general manager,he said he would attend the meeting.
[ترجمه ترگمان]من به مدیر کل خدمت کردم و او گفت که در جلسه شرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]من به مدیر کل بروم، او گفت که در جلسه شرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]من به مدیر کل بروم، او گفت که در جلسه شرکت خواهد کرد
4. The general manager may have got steamed up about nothing.
[ترجمه ترگمان]مدیر عمومی ممکن است در مورد هیچ چیزی بخار آب کرده باشد
[ترجمه گوگل]مدیر کل ممکن است در مورد هیچ چیز بخار نباشد
[ترجمه گوگل]مدیر کل ممکن است در مورد هیچ چیز بخار نباشد
5. The general manager downgraded the employee.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل کارمند را تنزل درجه داد
[ترجمه گوگل]مدیر کل این کارمند را پایین آورد
[ترجمه گوگل]مدیر کل این کارمند را پایین آورد
6. The general manager directed the company through a difficult time.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل از طریق یک زمان دشوار به شرکت دستور داد
[ترجمه گوگل]مدیر کل شرکت را از طریق یک زمان دشوار هدایت کرد
[ترجمه گوگل]مدیر کل شرکت را از طریق یک زمان دشوار هدایت کرد
7. He was exalted to the postion of a general manager of the company.
[ترجمه ترگمان]او به مقام ریاست یک مدیر کل شرکت ارتقا یافته بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدیر کل شرکت فراخوانده شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدیر کل شرکت فراخوانده شد
8. The general manager was bumped up from some more humble position.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل از یه شغل حقیر و حقیر کشته شد
[ترجمه گوگل]مدیر کل از برخی موقعیت های فروتنانه برخاسته بود
[ترجمه گوگل]مدیر کل از برخی موقعیت های فروتنانه برخاسته بود
9. Will the new general manager able to breathe new life into the company?
[ترجمه ترگمان]آیا مدیر جدید می تواند زندگی جدیدی را در شرکت تنفس کند؟
[ترجمه گوگل]آیا مدیر کل جدید قادر خواهد بود زندگی جدید را در شرکت نفوذ کند؟
[ترجمه گوگل]آیا مدیر کل جدید قادر خواهد بود زندگی جدید را در شرکت نفوذ کند؟
10. The general manager brought forward a new reform plan on the personnel system for the company.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل طرح اصلاحات جدیدی را در سیستم پرسنل برای شرکت به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]مدیر کل یک طرح اصلاحی جدید در سیستم پرسنلی برای شرکت ارائه کرد
[ترجمه گوگل]مدیر کل یک طرح اصلاحی جدید در سیستم پرسنلی برای شرکت ارائه کرد
11. He was named a candidate for the general manager.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کاندیدای مدیر کل انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او یک نامزد برای مدیر کل نامیده شد
[ترجمه گوگل]او یک نامزد برای مدیر کل نامیده شد
12. The private secretary denied the general manager to all those without appointments.
[ترجمه ترگمان]دبیر خصوصی مدیر کل را بدون قرار ملاقات انکار کرد
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه مدیر کل را به همه افرادی که بدون قرار ملاقات بودند، رد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه مدیر کل را به همه افرادی که بدون قرار ملاقات بودند، رد کرد
13. The general manager has been batting around all day talking with every guest.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل روز داره با همه مهمون حرف میزنه
[ترجمه گوگل]مدیر کل در تمام طول روز با هر مهمان صحبت می کند
[ترجمه گوگل]مدیر کل در تمام طول روز با هر مهمان صحبت می کند
14. He rose to the level of general manager.
[ترجمه ترگمان]او به سطح مدیر کل ارتقا یافت
[ترجمه گوگل]او به سطح مدیر کل افزایش یافت
[ترجمه گوگل]او به سطح مدیر کل افزایش یافت
15. He was appointed to the post of general manager.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مدیر کل منصوب شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدیر کل منصوب شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدیر کل منصوب شد
پیشنهاد کاربران
مدیر کل
تنظیمات
کلمات دیگر: