شکل دهی، دیس دهی، ظاهر، نمود، نماد، سمبل، نمایش گر (چیزی)، بازنواخت
figuration
شکل دهی، دیس دهی، ظاهر، نمود، نماد، سمبل، نمایش گر (چیزی)، بازنواخت
انگلیسی به فارسی
شکلدهی، دیسدهی
شکل، ظاهر، دیس، نمود
نماد، سمبل، نمایشگر (چیزی)
(موسیقی) تکرار، بازنواخت
شکل گیری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of forming something into a particular figure, or the resulting figure.
• (2) تعریف: the act or result of representing something figuratively.
• (3) تعریف: the use of musical embellishments or bass figuring.
• shape; molded form; figurative performance; figurative decoration
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] صورت بندی
جملات نمونه
1. And its figuration is clearly seen: three mountain peaks, surrounded by the circle of the globe.
[ترجمه ترگمان]و پیکربندی آن به وضوح دیده می شود: سه قله کوه، احاطه شده توسط دایره جهان
[ترجمه گوگل]و شکل آن به وضوح دیده می شود: سه قله کوه، احاطه شده توسط دایره جهان
[ترجمه گوگل]و شکل آن به وضوح دیده می شود: سه قله کوه، احاطه شده توسط دایره جهان
2. Some refuted the differentiation between abstraction and figuration.
[ترجمه ترگمان]برخی تمایز بین انتزاع و پیکربندی را رد کردند
[ترجمه گوگل]بعضی تمایز بین انتزاع و شکل گیری را رد می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی تمایز بین انتزاع و شکل گیری را رد می کنند
3. In modern music we have small ostinato figurations, note-groups or rhythms, which form the background to musical sections.
[ترجمه ترگمان]در موسیقی مدرن، ما ostinato figurations، note یا ریتم های کوچک داریم که پس زمینه را به بخش های موسیقی شکل می دهند
[ترجمه گوگل]در موسیقی مدرن ما خرده های استیناتو، گروه های یادداشت یا ریتم ها وجود دارد که زمینه را برای بخش های موسیقی تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]در موسیقی مدرن ما خرده های استیناتو، گروه های یادداشت یا ریتم ها وجود دارد که زمینه را برای بخش های موسیقی تشکیل می دهند
4. However, in two cantatas in book 3 allusive figuration recurs in a manner that indubitably aids the drama.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در دو cantatas در کتاب ۳ allusive figuration به شیوه ای که بدون شک به درام کمک می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، در دو کانتواقع در کتاب 3، ضرب المثل، به طرزی متداول است که به ظاهر کمک می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، در دو کانتواقع در کتاب 3، ضرب المثل، به طرزی متداول است که به ظاهر کمک می کند
5. Namely after figuration of spirit of human body leg long inside not recurrent change.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، پس از پیکربندی روح پای انسان به مدت طولانی، نه تغییر متناوب
[ترجمه گوگل]یعنی پس از اصلاح روح بدن بدن انسان پا در طول تغییر در عادت نیست
[ترجمه گوگل]یعنی پس از اصلاح روح بدن بدن انسان پا در طول تغییر در عادت نیست
6. Figuration in Ming's painting thereby into abstraction, without either being clearly separate.
[ترجمه ترگمان]figuration در نقاشی مینگ از آن پس بی آن که خود را از هم جدا کند در آن غوطه ور بود
[ترجمه گوگل]شکل دادن به نقاشی مینگ با استفاده از آن به انتزاع، بدون اینکه به وضوح جداگانه باشد
[ترجمه گوگل]شکل دادن به نقاشی مینگ با استفاده از آن به انتزاع، بدون اینکه به وضوح جداگانه باشد
7. Figuration shows many phenomenal difference and functional difference in different type of writing.
[ترجمه ترگمان]figuration تفاوت فوق العاده و تفاوت عملکردی در انواع مختلف نوشتاری را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل ظاهری اختلاف پدیده ای و تفاوت عملکردی در انواع مختلف نوشتن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل ظاهری اختلاف پدیده ای و تفاوت عملکردی در انواع مختلف نوشتن را نشان می دهد
8. The con figuration of aplanat for making high resolution X-ray Zone plate to be used in beam line of Synchrotron Radiation Laboratory is also presented.
[ترجمه ترگمان]شکل پیکربندی aplanat برای ساخت صفحه منطقه اشعه ایکس با رزولوشن بالا برای استفاده در خط پرتو از آزمایشگاه پرتو Synchrotron نیز ارایه شده است
[ترجمه گوگل]تهیه مقررات آپنات برای ساخت صفحات سطح اشعه X با وضوح بالا در خط پرتو آزمایشگاهی تابش Synchrotron نیز ارائه شده است
[ترجمه گوگل]تهیه مقررات آپنات برای ساخت صفحات سطح اشعه X با وضوح بالا در خط پرتو آزمایشگاهی تابش Synchrotron نیز ارائه شده است
9. Double eye expands, double - fold eyelid figuration, rectify beautiful brow, how many money to want probably?
[ترجمه ترگمان]چشم Double در حالی که پلک زیبا را اصلاح می کند، پیشانی زیبا را اصلاح می کند، چقدر پول می خواهد؟
[ترجمه گوگل]دو چشم گسترش می یابد، پیچیده شدن پلک دو طرفه، زیبایی زیبایی را اصلاح می کند، چه مقدار پول به احتمال زیاد می خواهید؟
[ترجمه گوگل]دو چشم گسترش می یابد، پیچیده شدن پلک دو طرفه، زیبایی زیبایی را اصلاح می کند، چه مقدار پول به احتمال زیاد می خواهید؟
10. Methods:The anatomic figuration of musculus orbicularis oris and functional repair were employed to cure postoperative deformity of unilateral complete cleft lip.
[ترجمه ترگمان]روش ها: پیکربندی بالینی of orbicularis oris و تعمیر کارکردی برای درمان نقص postoperative لب شکاف یک جانبه به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]روشها: شکل گیری آناتومیک عضله musculus orbicularis oris و تعمیر عملکردی برای درمان شکستگی فرمولاسیون کامل لب شکاف یک طرفه استفاده شد
[ترجمه گوگل]روشها: شکل گیری آناتومیک عضله musculus orbicularis oris و تعمیر عملکردی برای درمان شکستگی فرمولاسیون کامل لب شکاف یک طرفه استفاده شد
11. The auto control of computer figuration realizes the process control of human - machine interface.
[ترجمه ترگمان]کنترل خودکار پیکربندی کامپیوتر کنترل فرآیند رابط ماشین - ماشین را درک می کند
[ترجمه گوگل]کنترل اتوماتیک تصحیح رایانه کنترل فرآیند رابط انسان و دستگاه را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]کنترل اتوماتیک تصحیح رایانه کنترل فرآیند رابط انسان و دستگاه را کنترل می کند
12. The emulational result shows that the figuration dimensions of the cracked sheet metal basically satisfy requirements.
[ترجمه ترگمان]نتیجه emulational نشان می دهد که ابعاد هندسی ورقه ترک خورده، اساسا الزامات را ارضا می کند
[ترجمه گوگل]نتیجه شبیه سازی نشان می دهد که ابعاد پیکربندی فلز ورق ترک خورده اساسا مورد نیاز را برآورده می کنند
[ترجمه گوگل]نتیجه شبیه سازی نشان می دهد که ابعاد پیکربندی فلز ورق ترک خورده اساسا مورد نیاز را برآورده می کنند
13. Their jumbled stories are reminiscent of the black-bordered figures typical of so-called Figuration Libre.
[ترجمه ترگمان]این داستان ها یادآور چهره های سیاه و حاشیه ای است که به اصطلاح figuration Libre نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]داستان های سرگردانیشان، یادآور چهره های مرموز سیاه پوست به اصطلاح Figuration Libre است
[ترجمه گوگل]داستان های سرگردانیشان، یادآور چهره های مرموز سیاه پوست به اصطلاح Figuration Libre است
14. As fin intransigent non - objective painter, he is antipathetic to figuration, especially Expressionist and decorative.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که نقاش سرسخت non است، از اشکال پیکربندی، به ویژه تجلی گرا و تزیینی (تزیینی)است
[ترجمه گوگل]به عنوان نقاشی غیر هدفمند، نقاشی غیر هدفمند، او برای ساختن، به ویژه اکسپرسیونیست و تزئینی، دلسرد کننده است
[ترجمه گوگل]به عنوان نقاشی غیر هدفمند، نقاشی غیر هدفمند، او برای ساختن، به ویژه اکسپرسیونیست و تزئینی، دلسرد کننده است
پیشنهاد کاربران
تصویرگری
صورتسازی
figuration ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: تصویرگری
تعریف: عمل تصویر کردن آنچه در طبیعت وجود دارد
واژه مصوب: تصویرگری
تعریف: عمل تصویر کردن آنچه در طبیعت وجود دارد
کلمات دیگر: