1. i depend upon authorship for my entire living
زندگی من کاملا از راه نویسندگی تامین می شود.
2. i don't depend on the word of an addict
به قول آدم معتاد اطمینان نمی کنم.
3. a product one can depend on
فرآورده هایی که می توان به آن اعتماد کرد
4. a man's worth does not depend on his office; rather the worth of his office depends on him
نه به منصب بود بلندی مرد / بلکه منصب شود به مرد بلند
5. the country's economy should not depend on a single product
اقتصاد کشور نباید تنها به یک فرآورده متکی باشد.
6. Depend on others and you always repent.
[ترجمه A.A] به امید دیگران و تو بودن همیشه پشیمانی به بار میاره
[ترجمه nona] وابستگی به دیگران همیشه تو را پشیمان میکند
[ترجمه ترگمان]به دیگران اعتماد کن و همیشه پشیمان خواهی شد
[ترجمه گوگل]بسته به دیگران و همیشه توبه کنید
7. Place allow me to smal proud,because like you depend on.
[ترجمه ترگمان]به من اجازه بدهید احساس غرور کنم، چون شما به آن وابسته هستید
[ترجمه گوگل]محل به من اجازه می دهد که افتخار بزنم، زیرا مثل شما بستگی دارد
8. Animals depend on plant material for food.
[ترجمه ترگمان]حیوانات به مواد گیاهی برای غذا وابسته هستند
[ترجمه گوگل]حیوانات به مواد گیاهی برای غذا بستگی دارند
9. Remember, happiness doesn't depend upon who you are or what you have; it depends solely upon what you think.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که خوشبختی به کسی بستگی ندارد که شما کی هستید یا آنچه دارید، بستگی دارد به آنچه شما فکر می کنید
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، خوشبختی به آنچه که شما یا آنچه شما دارید وابسته نیست آن صرفا بر اساس آنچه شما فکر می کنید بستگی دارد
10. Happiness doesn't depend on any external conditions. It is governed by our mental attitude.
[ترجمه ترگمان]شادی به هیچ شرایط خارجی بستگی ندارد این امر با نگرش ذهنی ما اداره می شود
[ترجمه گوگل]خوشبختی در هیچ شرایط خارجی بستگی ندارد این است که توسط نگرش ذهنی ما اداره می شود
11. Cold-blooded animals depend on the temperature of their immediate environment.
[ترجمه ترگمان]حیوانات خون گرم به دمای محیط immediate خود وابسته هستند
[ترجمه گوگل]حیوانات سرد خون به دمای محیط فوری خود بستگی دارند
12. My wife and daughter depend on me for their living.
[ترجمه کتایون سیدصادقی] همسر و دخترم برای زندگی شان به من وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]زن و دختر من به خاطر زندگی آن ها به من متکی هستند
[ترجمه گوگل]همسر و دختر من به خاطر زندگی من بستگی دارند
13. The risk and severity of sunburn depend on the body's natural skin colour.
[ترجمه ترگمان]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه گوگل]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ پوست طبیعی بدن بستگی دارد
14. Most of these conjuring tricks depend on sleight of hand.
[ترجمه ترگمان]بیشتر این حقه های conjuring به تردستی و تردستی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اکثر این کلاهبرداری های پیش پا افتاده بستگی به لجباز بودن دست دارد
15. These charities depend on the compassionate feelings and generosity of the general public.
[ترجمه ترگمان]این موسسات خیریه به احساسات دلسوزانه و سخاوت عموم مردم بستگی دارند
[ترجمه گوگل]این موسسات خیریه به احساسات دلسوز و سخاوتمندانه عموم مردم بستگی دارد
16. The future of the company will depend crucially on how consumers respond.
[ترجمه ترگمان]آینده شرکت بستگی به نحوه واکنش مصرف کنندگان دارد
[ترجمه گوگل]آینده این شرکت به شدت بستگی دارد که مصرف کنندگان چگونه پاسخ دهند
17. I'll be there, depend on it!
[ترجمه ترگمان]من اونجا خواهم بود، مطمئن باش!
[ترجمه گوگل]من آنجا هستم، به آن بستگی دارد
18. You can always depend on Michael in a crisis.
[ترجمه ترگمان]شما همیشه می توانید به مایکل در یک بحران تکیه کنید
[ترجمه گوگل]شما همیشه می توانید در مایکل در یک بحران بستگی داشته باشید
19. You can't depend on your parents forever.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی برای همیشه به پدر و مادرت تکیه کنی
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به پدر و مادرم وابسته باشید
20. Half the university research posts depend on outside funding.
[ترجمه ترگمان]نیمی از پست های تحقیقاتی دانشگاه به سرمایه گذاری خارجی وابسته هستند
[ترجمه گوگل]نیمی از پست های پژوهشی دانشگاه وابسته به بودجه خارجی است