کلمه جو
صفحه اصلی

derivable


معنی : قابل اشتقاق
معانی دیگر : قابل اشتقاق

انگلیسی به فارسی

قابل‌اشتقاق


مشتق شده، قابل اشتقاق


انگلیسی به انگلیسی

• capable of being formed or developed from something else

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قابل اشتقاق، مشتق پذیر، قابل مشتق گیری، دارای مشتق، مشتق دار

مترادف و متضاد

قابل اشتقاق (صفت)
derivable

deducible


Synonyms: a priori, attributable, available, determinable, dogmatic, extractable, inferable, likely, obtainable, reasoned, resultant, traceable


Antonyms: inconcludable, underivable


جملات نمونه

1. The topic framework consists of elements derivable from the physical context and from the discourse domain of any discourse fragment.
[ترجمه ترگمان]چارچوب موضوع شامل عناصری است که از بافت فیزیکی و از حوزه گفتمان هر بخش گفتمان تشکیل شده اند
[ترجمه گوگل]چارچوب موضوع شامل عناصر مشتق شده از زمینه فیزیکی و از حوزه گفتمان هر قطعه گفتمان است

2. In the second place, the modal meaning is derivable from the canonical lexical meaning but not the other way round.
[ترجمه ترگمان]در مکان دوم، مفهوم مودال از مفهوم واژگانی استاندارد جدا شده است، اما نه به روش دیگر
[ترجمه گوگل]در مرحله دوم، معنی مودال از معنای واژگانی کانونیک مشتق شده است، اما دور از دسترس نیست

3. The customer code may exist elsewhere or be derivable from other data.
[ترجمه ترگمان]کد مشتری ممکن است در جای دیگری وجود داشته باشد یا از داده های دیگر پاک شود
[ترجمه گوگل]کد مشتری ممکن است در جای دیگر وجود داشته باشد یا از سایر داده ها مشتق شود

4. The private key should not be derivable from the public key (or at least it should take a very long time to do so).
[ترجمه ترگمان]کلید خصوصی نباید از کلید عمومی حذف شود (یا حداقل باید زمان زیادی طول بکشد)
[ترجمه گوگل]کلید خصوصی نباید از کلید عمومی مشتق شود (یا حداقل باید زمان زیادی برای انجام این کار داشته باشد)

5. The uniformly derivable function on the interval I is defined, and two sufficient and necessary conditions of uniformly derivable function are given.
[ترجمه ترگمان]تابع یکنواخت uniformly در فاصله زمانی تعریف می شود، و دو شرط کافی و لازم برای تابع یکنواخت uniformly داده می شود
[ترجمه گوگل]تابع مشتق شده یکنواخت در بازه I تعریف شده و دو شرایط کافی و لازم برای تابع مشتق پذیری یکنواخت ارائه شده است

6. They enrich Zhu's conclusion about the generalized derivable mappings at zero point on finite nest algebras from different methods.
[ترجمه ترگمان]آن ها نتیجه گیری ژو را در مورد نگاشت derivable generalized در نقطه صفر روی algebras های متناهی از روش های مختلف غنی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها نتیجه ژئو را در مورد مقادیر مشتق پذیر تعمیم یافته در نقطه صفر در جبرهای لانه نهایی از روش های مختلف غنی می کنند

7. The implication is that this data must be derivable from user inputs and drives the read operations on the services in a top down fashion.
[ترجمه ترگمان]مفهوم این است که این داده ها باید از ورودی های کاربر حذف شوند و عملیات خوانش را بر روی خدمات به شکل بالا به پایین هدایت کنند
[ترجمه گوگل]نکته این است که این داده ها باید از ورودی های کاربر مشتق شوند و عملیات خواندن را در سرویس ها به صورت پایین به بالا انجام دهند

8. Unfortunately, because the calculation of feedbacks is influenced by parameter uncertainties and restrictions of "derivable condition", the controller has inferior robustness.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، از آنجا که محاسبه feedbacks تحت تاثیر uncertainties پارامتر و محدودیت های \"شرط derivable\" قرار می گیرد، کنترل کننده مقاومت پایینی دارد
[ترجمه گوگل]متاسفانه، به دلیل اینکه محاسبه بازخورد ها تحت تأثیر عدم قطعیت پارامترها و محدودیت های «شرایط مشتق شده» قرار دارد، کنترل کننده دارای استحکام پایین تر است

9. But Frege, in 1879—188 showed that arithmetic was derivable from logic alone.
[ترجمه ترگمان]اما Frege در سال ۱۸۷۹ - ۱۸۸ نشان داد که حساب ریاضی از منطق به تنهایی محدود شده است
[ترجمه گوگل]اما فرگه، در سال های 1879-1888 نشان داد که ریاضی تنها از منطق مشتق شده است

10. Similarly, the structure of words might be derivable from memory limitations.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، ساختار کلمات ممکن است ناشی از محدودیت های حافظه باشد
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، ساختار کلمات ممکن است از محدودیت های حافظه مشتق شود

11. The teacher is the practical subject, with a derivable feature.
[ترجمه ترگمان]معلم یک سوژه عملی با ویژگی derivable است
[ترجمه گوگل]معلم موضوع عملی است، با ویژگی مشتق شده است

12. These results are derivable from the theory of quantum mechanics.
[ترجمه ترگمان]این نتایج برگرفته از نظریه مکانیک کوانتومی است
[ترجمه گوگل]این نتایج از نظریه مکانیک کوانتومی مشتق می شوند

13. Coherence, derivable from relevance, is divided into two kinds: the coherence of propositional content and the coherence of contextual effect.
[ترجمه ترگمان]انسجام، derivable از ارتباط، به دو دسته تقسیم می شود: انسجام محتوای گزاره ای و انسجام تاثیر بافتی
[ترجمه گوگل]انسجام، مشتق از رابطه، به دو نوع تقسیم می شود: انسجام محتوای قضیه و انسجام اثر متقابل

14. You should never use memcached as the only source for the information you need to run your application; the data should always be derivable from some other source.
[ترجمه ترگمان]شما هرگز نباید از memcached به عنوان تنها منبع برای اطلاعاتی که برای اجرا درخواست تان نیاز دارید استفاده کنید؛ داده ها باید همیشه از یک منبع دیگر حذف شوند
[ترجمه گوگل]شما نباید از Memcached به عنوان تنها منبع اطلاعاتی که برای اجرای برنامه خود نیاز دارید استفاده کنید داده ها همیشه باید از برخی منابع دیگر مشتق شوند

پیشنهاد کاربران

از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off )
می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، گریختن و. . . ) برای آن قرار داد.
پس می شود = گُروییدن
بدین ترتیب :
Derive = گروییدن
Deriving = گرویان، گروییدن
در نقش صفت = گرویان مانند خندان. چیزی که می گُروید .
Derived = گروییده
Deriver = گروینده
Derivable = گرویپذیر
*Derivably = گرویپذیرانه
Derivative = گروینه
از پسوند " - ینه" که هم اسم می ساز ( مانند سبزینه، سیمینه ) و هم صفت ( مانند زَرینه ) .
۲ معنا می تواند داشته باشد :
۱ ) واژه ایی که از گُرویش/مُشتق سازی ساخته شده.
۲ ) صفتی که به گروییدن اشاره می کند.
*Derivatively = گروینهانه
Derivation = گُرویش/گروی سازی
Derivational = گرویشی

واژگان که ستاره دار هستند معنای کم - بکار - گرفته - شده یا اصلا - بکار - گرفته - نشده را دارند.
این واژه صرفا پیشنهاد است برای کسانی که شاید نتوانند با واژگان "مشتق" و "اشتقاق" دیسه ها/شکل های بقیه این واژه "derive" را برگردانند.








کلمات دیگر: