کلمه جو
صفحه اصلی

fifteen


معنی : پانزده
معانی دیگر : شماره ی پانزده

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the number represented by the Arabic numeral 15 and by the Roman numeral XV.

(2) تعریف: the number that follows fourteen and precedes sixteen in the sequence of cardinal numbers.
صفت ( adjective )
• : تعریف: being fifteen in number.

• number 15
numbering 15
fifteen is the number 15.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پانزده

مترادف و متضاد

پانزده ()
fifteen

جملات نمونه

1.
پانزده

2. i was fifteen when i fell in love with her
پانزده ساله بودم که عاشق او شدم.

3. his exile lasted fifteen years
تبعید او پانزده سال طول کشید.

4. our losses numbered fifteen
تعداد تلفات ما به پانزده نفر رسید.

5. she is scarcely fifteen years old
او حتی پانزده سال هم ندارد.

6. in my class there were fifteen undergraduates plus two graduates
پانزده دانشجوی دوره ی لیسانس و دو دانشجوی دوره ی فوق لیسانس در کلاس من (ثبت نام کرده) بودند

7. normally a boy's voice breaks at fifteen
معمولا در پانزده سالگی صدای پسران دورگه می شود.

8. they used to sweat their workers fifteen hours a day
آنها روزی پانزده ساعت از کارگران خود بهره کشی می کردند.

9. before each race, he limbers up for fifteen minutes
پیش از هر مسابقه ای پانزده دقیقه نرمش می کند.

10. until I was at least fifteen.
[ترجمه ترگمان]تا اینکه حداقل پانزده سالم بود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که من حداقل پانزده ساله بودم

11. The wind breezed up to fifteen knots.
[ترجمه ترگمان]باد به سرعت به سوی پانزده گره حرکت کرد
[ترجمه گوگل]باد تا پانزده گره فرو رفته بود

12. The boat measured fifteen feet in length and four feet in breadth.
[ترجمه ترگمان]قایق حدود پانزده قدم در طول و عرض چهار متر فاصله داشت
[ترجمه گوگل]قایق پانزده پایی طول و چهار پایی در عرض آن اندازه گیری شده است

13. Shaw languished in jail for fifteen years.
[ترجمه ترگمان]شاو \"۱۵ ساله که تو زندانه\"
[ترجمه گوگل]شاو پنجاه سال در زندان به سر می برد

14. They murdered fifteen boys in a killing spree across southern California.
[ترجمه ترگمان]آن ها پانزده پسر را در یک تیراندازی در سراسر جنوب کالیفرنیا به قتل رساندند
[ترجمه گوگل]آنها پنجاه و یک پسر را در یک قتل عام در سراسر کالیفرنیا کشتند

15. Fifteen minutes later he was undressed and in bed.
[ترجمه ترگمان]پانزده دقیقه بعد لخت شد و به رختخواب رفت
[ترجمه گوگل]پانزده دقیقه بعد او در رختخواب رختخواری گذاشت

16. Fifteen years in the teaching profession had left him world-weary and cynical.
[ترجمه ترگمان]پانزده سال در حرفه تدریس، او را خسته و cynical ترک کرده بود
[ترجمه گوگل]پانزده سال در حرفه تدریس او را از جهان خسته و غم انگیز ترک کرده است

17. The Post Office has confirmed that up to fifteen thousand jobs could be lost.
[ترجمه ترگمان]اداره پست تایید کرده است که تا ۱۵ هزار شغل را می توان از دست داد
[ترجمه گوگل]اداره پست تایید کرده است که تا پانزده هزار شغل می تواند از بین برود

18. She sauntered in fifteen minutes late.
[ترجمه ترگمان]پانزده دقیقه تاخیر کرد
[ترجمه گوگل]او پنج دقیقه دیر وقت خواند

19. He was fifteen when he first ran afoul of the law.
[ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار با قانون برخورد کرد او پانزده سالش بود
[ترجمه گوگل]او پانزده ساله بود که اولین بار در برابر قانون عمل کرد

I was fifteen when I fell in love with her.

پانزده ساله بودم که عاشق او شدم.


پیشنهاد کاربران

15

پانزده


کلمات دیگر: