1. Love will find out the way.
[ترجمه شما] عشق راه را کشف خواهد کرد
[ترجمه Alireza] راه عشق را پیدا خواهد کرد
[ترجمه محمد حیدری] عشق بالاخره راهی پیدا می کنه
[ترجمه بهینام] عشق راهش رو پیدا میکنه.
[ترجمه محمد] عشق راهش رو پیدا میکند
[ترجمه موافقی لایک کن] عشق راهش رو پیدا خواهد کرد
[ترجمه اصغر پارتیزانی] عشق راهش را پیدا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]عشق راه را پیدا می کند
[ترجمه گوگل]عشق راه را پیدا خواهد کرد
2. She'd come to find out the truth about her family.
[ترجمه ali] آن دختر برای پیدا کردن حقیقت درباره ی خانواده اش آمده
[ترجمه ترگمان]او برای پیدا کردن حقیقت در مورد خانواده اش امده بود
[ترجمه گوگل]او برای پیدا کردن حقیقت در مورد خانواده اش آمده است
3. I was curious to find out what she had said.
[ترجمه بتوچه] من کنجکاو بودم که آنچه را گفتم پیدا کنم
[ترجمه محمد حیدری] ( خیلی ) کنجکاو بودم که بفهمم چی گفته بود
[ترجمه Ali mmmm] من کنجکاو بودم تا پی ببرم که اون زن چه گفته است.
[ترجمه H] من کنجکاو بودم تا بفهمم که آن دختر چه گفته بود
[ترجمه ترگمان]کنجکاو بودم بفهمم که او چه گفته است
[ترجمه گوگل]من کنجکاو بودم که آنچه را که گفته بودم پیدا کنم
4. Read the small print in your contract to find out exactly what you are insured for.
[ترجمه ترگمان]چاپ کوچک را در قرارداد خود بخوانید تا بفهمید چه چیزی برای شما بیمه شده است
[ترجمه گوگل]چاپ کوچک را در قرارداد خود بخوانید تا دقیقا همان چیزی را که شما برای آن بیمه کرده اید پیدا کنید
5. Ten years later, I revisited the school to find out what had changed.
[ترجمه ترگمان]ده سال بعد، دوباره به مدرسه رفتم تا بفهمم چه چیزی تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل]ده سال بعد، من برای دیدن آنچه که تغییر کرده بودم، به مدرسه می رفتم
6. I'm not sure-I can find out for definite if you like.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم - اگر بخواهی، می توانم بفهمم
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم - اگر دوست دارید، می توانید برای قطعی پیدا کنید
7. Find out what services are available in your area.
[ترجمه sahar] بگردید دنبال اینکه چه خدماتی درمنطقه شماقابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]ببینید چه سرویس هایی در منطقه شما در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]پیدا کردن خدمات در منطقه شما در دسترس است
8. Don't lie to her. She's bound to find out about it.
[ترجمه ترگمان]به او دروغ نگو اون باید در این مورد چیزی بفهمه
[ترجمه گوگل]به او دروغ نگو او ملزم به درک آن است
9. She sat outside, waiting to find out her fate.
[ترجمه ترنم کیان] او در خارج منتظر بود سرنوشتش را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]او بیرون نشسته بود و منتظر بود تا سرنوشت او را پیدا کند
[ترجمه گوگل]او خارج از خانه نشسته بود، منتظر بود تا سرنوشتش را پیدا کند
10. How did you find out about the party?
[ترجمه arash] چگونه درباره مهمانی فهمیدی؟
[ترجمه ترگمان]از کجا راجع به مهمونی فهمیدی؟
[ترجمه گوگل]چطور در مورد حزب پیدا کردید؟
11. I've done some research to find out the cheapest way of travelling there.
[ترجمه ترگمان]من تحقیقاتی انجام دادم تا ارزان ترین روش سفر را پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من برخی از تحقیقات انجام شده برای یافتن ارزان ترین راه سفر در آنجا انجام داده ام
12. 'They'll never find out. ' 'You reckon?'
[ترجمه Amirali] آن ها هرگز نمی فهمند. نظر شما چیه؟
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز نخواهند فهمید خیال می کنی؟
[ترجمه گوگل]آنها هرگز متوجه نخواهند شد 'شما فکر می کنید؟'
13. She dipped her hand in the sea to find out how cold it was.
[ترجمه سلمان بزرگیان] اون زن دستش را در آب دریا فرو برد تا بفهمد که چه مقدار سرد است
[ترجمه ترگمان]دستش را در دریا فرو برد تا ببیند چه قدر سرد است
[ترجمه گوگل]او دستش را در دریا فرو کرد تا دریابید که چقدر سرد بود
14. If it is possible to find out where your brother is, we shall.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم بفهمیم برادر شما کجاست، خواهیم دید
[ترجمه گوگل]اگر امکان پیدا کردن برادر شما وجود داشته باشد، ما باید
15. Lucy was unable to find out what had happened.
[ترجمه ترگمان]لوسی نمی توانست بفهمد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه گوگل]لوسی قادر به پیدا کردن آنچه اتفاق افتاده نبود