کلمه جو
صفحه اصلی

find out


معنی : دریافتن، کشف کردن، پی بردن، مکشوف کردن
معانی دیگر : پی بردن، کشف کردن، دریافتن، مکشوف کردن

انگلیسی به فارسی

دریافتن، پی بردن، کشف کردن، مکشوف کردن


پیدا کردن، پی بردن، کشف کردن، دریافتن، مکشوف کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to discover; learn; ascertain.
مترادف: ascertain, discover, hear, learn
مشابه: determine, get wind of, receive, see

- Did you find out her name yet?
[ترجمه فرگام] آیا به تازگی نام او را پیدا کرده اید ؟
[ترجمه BaHaR] هنوز نام او را پیدا نکردید؟
[ترجمه محمد م] هنوز اسم او را نفهمیدی ؟ ( هنوز به اسم او پی نبردی؟ )
[ترجمه A] ایا اسم اون زن رو پیدا کردی
[ترجمه کیارش] تا الان موفق شدی اسمشو بفهمی؟
[ترجمه Heli. M] آیا هنوز اسمشو پیدا نکردی / نفهمیدی؟
[ترجمه فربد نجفی] آیا هنوز اسم او ( خانم ) را پیدا نکرده اید ؟
[ترجمه N.K] آیا هنوز اسم او ( مؤنث ) را پیدا نکرده اید؟
[ترجمه ترگمان] هنوز اسمشو پیدا نکردی؟
[ترجمه گوگل] هنوز نام او را پیدا کرده اید؟
- I found out that she is very wealthy.
[ترجمه محمد حیدری] متوجه شدم که اون ( دختره ) واقعا پولداره.
[ترجمه ...] من فهمیدم که اون خیلی ثروتمنده
[ترجمه Lovely girl] من فهمیدم که او ( خانم ) بسیار پولداره
[ترجمه ترگمان] فهمیدم که اون خیلی پولداره
[ترجمه گوگل] من متوجه شدم که او بسیار ثروتمند است
- We should call and find out if the restaurant is still open.
[ترجمه mobinaa] ما باید تماس بگیریم و ببینیم آیا رستوران هنوز باز است یا خیر
[ترجمه iahmadrezam] بهتره زنگ بزنیم ببینیم ( پی ببریم ) که رستوران هنوز بازه ( یا نه ) ؟
[ترجمه ترگمان] ما باید تماس بگیریم و ببینیم آیا رستوران هنوز باز است یا نه
[ترجمه گوگل] ما باید تماس بگیریم و ببینیم آیا رستوران هنوز باز است یا خیر
- They finally found out where he hid the money.
[ترجمه کارن] آنها سرانجام متوجه شدند اون پول را کجا مخفی کرده است
[ترجمه محمد م] آنها بالاخره به جایی که او پول را مخفی میکند پی بردند
[ترجمه محمد حیدری] بالاخره فهمیدن که کجا پولو مخفیش کرده
[ترجمه ترگمان] بالاخره فهمیدن که اون پول رو کجا قایم کرده
[ترجمه گوگل] آنها سرانجام متوجه شدند که پول را مخفی کرده است
- I don't know where to park downtown these days.
[ترجمه محمد حیدری] این روزا دیگه نمی دونم جایی برای پارک کردن تو مرکز شهر هست یا نه
[ترجمه محمد حیدری] نمیدونم این روزا کجا تو مرکز شهر پارک کنم.
[ترجمه ترگمان] من نمی دونم این روزها کجا پارک کنم
[ترجمه گوگل] من نمی دانم کجا این مرکز شهر را پارک کند

(2) تعریف: to discover or confirm (a misdeed, secret, character flaw, crime, or the like).
مترادف: expose, uncover
مشابه: ferret out, learn, smoke out

- Somehow his crime was never found out.
[ترجمه ترگمان] یه جورایی جنایت اون هیچوقت پیدا نشد
[ترجمه گوگل] به هر حال جرم وی هرگز متوجه نشد

• discover, learn about, get information about

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نشان دادن، تحقیق کردن

مترادف و متضاد

discover, learn


دریافتن (فعل)
comprehend, sense, discover, realize, apperceive, understand, perceive, find out, apprehend, deduce

کشف کردن (فعل)
spot, find, detect, discover, find out, figure out, uncover, decipher, decode

پی بردن (فعل)
sense, discover, realize, find out

مکشوف کردن (فعل)
find out

Synonyms: ascertain, catch, catch on, detect, determine, disclose, divine, expose, hear, identify, note, observe, perceive, realize, reveal, see, uncover, unearth, unmask


Antonyms: conceal, cover, hide


جملات نمونه

1. Love will find out the way.
[ترجمه شما] عشق راه را کشف خواهد کرد
[ترجمه Alireza] راه عشق را پیدا خواهد کرد
[ترجمه محمد حیدری] عشق بالاخره راهی پیدا می کنه
[ترجمه بهینام] عشق راهش رو پیدا میکنه.
[ترجمه محمد] عشق راهش رو پیدا میکند
[ترجمه موافقی لایک کن] عشق راهش رو پیدا خواهد کرد
[ترجمه اصغر پارتیزانی] عشق راهش را پیدا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]عشق راه را پیدا می کند
[ترجمه گوگل]عشق راه را پیدا خواهد کرد

2. She'd come to find out the truth about her family.
[ترجمه ali] آن دختر برای پیدا کردن حقیقت درباره ی خانواده اش آمده
[ترجمه ترگمان]او برای پیدا کردن حقیقت در مورد خانواده اش امده بود
[ترجمه گوگل]او برای پیدا کردن حقیقت در مورد خانواده اش آمده است

3. I was curious to find out what she had said.
[ترجمه بتوچه] من کنجکاو بودم که آنچه را گفتم پیدا کنم
[ترجمه محمد حیدری] ( خیلی ) کنجکاو بودم که بفهمم چی گفته بود
[ترجمه Ali mmmm] من کنجکاو بودم تا پی ببرم که اون زن چه گفته است.
[ترجمه H] من کنجکاو بودم تا بفهمم که آن دختر چه گفته بود
[ترجمه ترگمان]کنجکاو بودم بفهمم که او چه گفته است
[ترجمه گوگل]من کنجکاو بودم که آنچه را که گفته بودم پیدا کنم

4. Read the small print in your contract to find out exactly what you are insured for.
[ترجمه ترگمان]چاپ کوچک را در قرارداد خود بخوانید تا بفهمید چه چیزی برای شما بیمه شده است
[ترجمه گوگل]چاپ کوچک را در قرارداد خود بخوانید تا دقیقا همان چیزی را که شما برای آن بیمه کرده اید پیدا کنید

5. Ten years later, I revisited the school to find out what had changed.
[ترجمه ترگمان]ده سال بعد، دوباره به مدرسه رفتم تا بفهمم چه چیزی تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل]ده سال بعد، من برای دیدن آنچه که تغییر کرده بودم، به مدرسه می رفتم

6. I'm not sure-I can find out for definite if you like.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم - اگر بخواهی، می توانم بفهمم
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم - اگر دوست دارید، می توانید برای قطعی پیدا کنید

7. Find out what services are available in your area.
[ترجمه sahar] بگردید دنبال اینکه چه خدماتی درمنطقه شماقابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]ببینید چه سرویس هایی در منطقه شما در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]پیدا کردن خدمات در منطقه شما در دسترس است

8. Don't lie to her. She's bound to find out about it.
[ترجمه ترگمان]به او دروغ نگو اون باید در این مورد چیزی بفهمه
[ترجمه گوگل]به او دروغ نگو او ملزم به درک آن است

9. She sat outside, waiting to find out her fate.
[ترجمه ترنم کیان] او در خارج منتظر بود سرنوشتش را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]او بیرون نشسته بود و منتظر بود تا سرنوشت او را پیدا کند
[ترجمه گوگل]او خارج از خانه نشسته بود، منتظر بود تا سرنوشتش را پیدا کند

10. How did you find out about the party?
[ترجمه arash] چگونه درباره مهمانی فهمیدی؟
[ترجمه ترگمان]از کجا راجع به مهمونی فهمیدی؟
[ترجمه گوگل]چطور در مورد حزب پیدا کردید؟

11. I've done some research to find out the cheapest way of travelling there.
[ترجمه ترگمان]من تحقیقاتی انجام دادم تا ارزان ترین روش سفر را پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من برخی از تحقیقات انجام شده برای یافتن ارزان ترین راه سفر در آنجا انجام داده ام

12. 'They'll never find out. ' 'You reckon?'
[ترجمه Amirali] آن ها هرگز نمی فهمند. نظر شما چیه؟
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز نخواهند فهمید خیال می کنی؟
[ترجمه گوگل]آنها هرگز متوجه نخواهند شد 'شما فکر می کنید؟'

13. She dipped her hand in the sea to find out how cold it was.
[ترجمه سلمان بزرگیان] اون زن دستش را در آب دریا فرو برد تا بفهمد که چه مقدار سرد است
[ترجمه ترگمان]دستش را در دریا فرو برد تا ببیند چه قدر سرد است
[ترجمه گوگل]او دستش را در دریا فرو کرد تا دریابید که چقدر سرد بود

14. If it is possible to find out where your brother is, we shall.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم بفهمیم برادر شما کجاست، خواهیم دید
[ترجمه گوگل]اگر امکان پیدا کردن برادر شما وجود داشته باشد، ما باید

15. Lucy was unable to find out what had happened.
[ترجمه ترگمان]لوسی نمی توانست بفهمد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه گوگل]لوسی قادر به پیدا کردن آنچه اتفاق افتاده نبود

پیشنهاد کاربران

اطلاعات کسب کردن


Means get information by asking or studing

فهمیدن

to get information, after trying to discover it or by chance
برای دریافت اطلاعات، پس از تلاش برای کشف آن و یا به صورت تصادفی

فهمیدن. درک کردن
Understand

کشف کردن

پیدا کردن _فهمیدن

it means get information by asking or studying

به معنی پیدا کردن و فهمیدن چیزی با پرسش یا مطالعه .

پیدا کردن


پی بردن، کشف کردن، یافتن

ملتفت شدن

آموزش با مطالعه

discover something for example by asking or studying
پیدا کردن جواب یه چیزی

Understand something by study and research
پیدا کردن، درک کردن یا فهمیدن چیزی با مطالعه و تحقیق

دریافتن - فهمیدن

فک کنم میشه متوجه شدن یا فهمیدن
به جمله بستگی داره 😉

گشف کردن👍

چیزی رو کشف و پاسخ سوالی را پیدا کردن

پیدا کردن، یافتن
find out your classmate's name
اسم همکلاسی هاتون رو پیدا کنید ( بیابید )

کشف کردن، یافتن، دریافتن، فهمیدن🤔🤨
Find out means get information byasking . or a studying

درک کردن


to learn by study or search etc

دریافت اطلاعات
Find out means get information by asking or studying

Find out:
To now a nout something because you ask for your teacher or your class mate or you mother. . . . 😀

Find a fact or piece of information you want
Or
Find a fact or piece of information you need


پیدا کردن, پی بردن, متوجه شدن ( مخصوصا به تازگی )

درک کردن
فهمیدن
Understand

فهمیدن متوجه شدن
جواب ساپتیمنتری میشه دومی

فهمیدن_ دریافتن

آگاه شدن، دانستن، به دست آوردن

پیدا کردن، دریافتن، پی بردن، کشف کردن، مکشوف کردن

فهمیدن متوجه شدن و یا کسب کردن اطلاعات جدید از طریق سوال کردن یا مطالعه کردن لایک یادتون نره

Find out means get information by asking or studying

به منو تو ربطی نداره

Find a fact or piece of information you need/want.

Find out means get information by asking or staying
دریافن اطلاعات با پرسیدن یا مطالعه
کانون زبان ایران
Reach 4
Unit 9


درک یا فهمیدن چیزی با خوندن کتاب یا پرسیدن از کسی


Find out meansget information by asking or studying
کانون زبان ایران
ترم: reach 4
معنی: پیدا کردن جواب یه چیز


پیدا کردن ، فهمیدی چیزی

درک کردن
فهمیدن

خبردار شدن،
دریافتن،
پی بردن

به معنی فهمیدن ، دانستن در صفحه ۶۶کتاب suplementryکانون زبان ایران

متن : find out means get information by asking or studying
معنی: پیدا کردن به معنای گرفتن اطلاعات از طریق پرسش یا مطالعه است

پی بردن، کشف کردن، دریافتن

دوستان برای
Some thing معنی اش میشه فهمیدن
مثال:?Have you found out How much the tickets cost

ولی برای somebody میشه موچ کسی رو گرفتن
He had used false name for years before they fundh im out
معنی کانون زبان برای some things هست

یعنی فهمیدن و پیدا کردن انچه که دنبالش بودیم. 🙂♥

understand

تفاوت ها به این صورتند :
1
realize یعنی متوجه شدن یا فهمیدن طی یک تجربه عملی

I realized its importance = من به اهیمت اون پی بردم / اهمیتش رو درک کردم / فهمیدم
2
find out یعنی پی بردن / کشف کردن بر اساس اطلاعاتی که بصورت معمولا یهویی و اتفاقی بدست میاورید

I found out that it was important = من پی بردم / کشف کردم که اون مهمه
3
figure out = یک تلاش هست زمانی که چیزی رو از روی قصد و با تلاش کشف می کنیم استفاده می کنیم. ( فهمیدن از منبع خودتون نه بر اساس امار و اطلاعات دقیق بلکه با درک و شواهد و تجربیات خودتون )
. The police figured out how the robber was able to bypass the bank’s security
= پلیس پی برد که چطوری دزد میتونستعبور کنه از . . . . . . .
the detective figured out who stole the diamond

4
understand =برای یادگیری استفاده میشود ( understand" is learning information ) مثلا پس از یادگیری درس ریاضی

you can understand math if you start with basic operations"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
خب حالا به سوال زیر جواب بدیم :باید کدام یک از دو جمله زیر را استفاده کنیم :

( 1 ) I have found out that driving too fast is dangerous
( 2 ) I realise that driving too fast is dangerous.
اینکه کدام یک دو جمبه بالا را بکار ببریم بستگی دارد یعنی:
اگر بر اساس خواندن آمار تصادفات و روی حساب کتاب و منطقی و دقیق حرف بزنیم باید جمله اول را بگوییم ولی اگر آمار تصادفات را نخوانده باشیم و دلی و قلبا بخوایم بگیم مثلا بر اساس این بگیم که قبلا برادرم تصادف کرده پس حس کنیم تو اعماق وجودمون که خطرناکه جمله دوم رو میگیم
Find out is an expression that came from Middle English which means "to discover by scrutiny" ( discover by deep analysis )
فهمیدن با نگاه موشکافانه ودقیق
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
5
DISCOVER=چیزی که هنوز کشف نشده و میخوایم کشفش کنیم

اطلاعات کسب کردن
آگاهی پیدا کردن

Get information by asking
کسب اطلاعات با پرسیدن
در کل find out یعنی پیدا کردن یا اطلاعات کسب کردن


کلمات دیگر: