کلمه جو
صفحه اصلی

power plant


معنی : نیروگاه برق، کارخانه برق، نیروی محرکه هواپیما و اتومبیل، دستگاه تولید نیروی، محرکه وسیله نقلیه
معانی دیگر : موتور، نیروزا، کارخانه ی برق، نیروگاه

انگلیسی به فارسی

کارخانه برق


نیروگاه برق، کارخانه برق، نیروی محرکه هواپیما واتومبیل، دستگاه تولید نیروی، محرکه وسیله نقلیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a complex of buildings, machinery, and equipment where electrical power is generated from another energy source, such as moving water, burning coal, or nuclear reactions.

• building equipped with machines which generate power
a power plant is a place where electricity is generated.
location where electrical power is produced, power station, powerhouse (electricity)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] نیروگاه
[عمران و معماری] کارخانه برق - نیروگاه - مرکز تولید نیرو
[برق و الکترونیک] نیروگاه

مترادف و متضاد

نیروگاه برق (اسم)
power plant

کارخانه برق (اسم)
power plant

نیروی محرکه هواپیما و اتومبیل (اسم)
power plant

دستگاه تولید نیروی (اسم)
power plant

محرکه وسیله نقلیه (اسم)
power plant

energy-producing station


Synonyms: atomic power plant, generating station, hydroelectric plant, hydroelectric scheme, nuclear power plant, powerhouse, power source, power station, station


جملات نمونه

1. He works at a power plant.
[ترجمه ترگمان]او در یک نیروگاه برق کار می کند
[ترجمه گوگل]او در نیروگاه کار می کند

2. The power plant burns used vehicle tyres as fuel.
[ترجمه ترگمان]این نیروگاه سوخت از لاستیک خودرو به عنوان سوخت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]نیروگاه سوخت را می پوشد لاستیک خودرو به عنوان سوخت استفاده می شود

3. A series of mishaps led to the nuclear power plant blowing up.
[ترجمه ترگمان]یک سری حوادث ناگوار منجر به منفجر شدن نیروگاه هسته ای شد
[ترجمه گوگل]یک سری از حادثه منجر به انفجار نیروگاه هسته ای شد

4. In an electric power plant the heat converts water into high-pressure steam.
[ترجمه ترگمان]در یک نیروگاه برق، حرارت آب را به بخار با فشار بالا تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]در یک نیروگاه برق، گرما آب را به بخار فشار بالا تبدیل می کند

5. More problems like those at the nuclear power plant are certain to arise.
[ترجمه ترگمان]مشکلات بیشتری مثل آن هایی که در نیروگاه هسته ای به سر می برند، حتمی است
[ترجمه گوگل]مشکالت بیشتری مانند کسانی که در نیروگاه هسته ای مشکلی دارند

6. They've decided on building a power plant there.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفته اند که یک نیروگاه برق را در آنجا بسازند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند که یک نیروگاه را در آنجا بسازند

7. Observers have pointed out that the Gabcikovo power plant could only be economically viable if a substantial amount of water is diverted.
[ترجمه ترگمان]ناظران خاطرنشان کرده اند که در صورتی که مقدار قابل توجهی آب منحرف شود، نیروگاه هسته ای Gabcikovo تنها می تواند از نظر اقتصادی دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]ناظران اشاره کرده اند که نیروگاه گابکیکووا اگر مقدار قابل ملاحریتی از آب جابجا شود، تنها از لحاظ اقتصادی امکان پذیر است

8. A 0 litre, 24 valve power plant in the usual place, under the bonnet.
[ترجمه ترگمان]یک لیتر ۰، ۲۴ نیروگاه برق در جای معمولی، زیر کلاه
[ترجمه گوگل]0 لیتر، 24 شیر نیروگاه در جای معمول، تحت شعاع

9. He squinted toward the power plant.
[ترجمه ترگمان]چشم هایش را تنگ کرد و به نیروگاه برق نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت نیروگاه حرکت کرد

10. Power plant employees must follow very specific safety guidelines.
[ترجمه ترگمان]کارکنان کارخانه برق باید دستورالعمل های ایمنی ویژه ای را رعایت کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان نیروگاه باید دستورالعمل های ایمنی بسیار خاصی را دنبال کنند

11. The concern arises when a nuclear power plant is refueled.
[ترجمه ترگمان]این نگرانی زمانی بروز می کند که یک نیروگاه هسته ای مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]نگرانی در زمانی رخ می دهد که یک نیروگاه هسته ای پر شده است

12. Only the power plant hummed softly, the aeration ponds murmuring.
[ترجمه ترگمان]فقط نیروگاه برق به آرامی زمزمه می کرد، آب آشامیدنی در زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]فقط نیروگاه به آرامی فرو می ریزد، حوض های هوادهی زمزمه می کنند

13. The power plant was a 454-cubic-inch, gasoline-powered Chevy V-8 tied to a four-speed automatic transmission.
[ترجمه ترگمان]نیروگاه برق یک شورلت ۴۵۴ متر مکعب بود که یک شورلت gasoline بود که به چهار سرعت انتقال خودکار متصل بود
[ترجمه گوگل]این نیروگاه یک خودروی Chevy V-8 با ظرفیت 454 مگابیت در ثانیه بود که به یک گیربکس اتوماتیک چهار سرعته متصل بود

14. That the falsehoods concerned a nuclear power plant sharpened the dismay.
[ترجمه ترگمان]آن دروغ مربوط به نیروگاه هسته ای، ترس را تشدید کرد
[ترجمه گوگل]این اتهامات مربوط به یک نیروگاه هسته ای باعث نگرانی شد

15. We need to ensure that the power plant and drive train are as reliable as possible.
[ترجمه ترگمان]ما باید اطمینان حاصل کنیم که نیروگاه و آموزش رانندگی تا حد امکان قابل اطمینان هستند
[ترجمه گوگل]ما باید اطمینان حاصل کنیم که نیروگاه و قطار درایو تا حد امکان قابل اعتماد هستند

the power plant of an automobile

دستگاه نیرو‌دهنده‌ی اتومبیل


پیشنهاد کاربران

نیروگاه

اتومبیل ) مترادف با واژه های
Powertrain و drivetrain
سامانه تولید و انتقال نیرو!
پیشرانه !
سامانه ای متشکل از موتور، گیربکس، اکسل و دیفرانسیل که وظیفه تولید قدرت و انتقال آن به چرخ های اتومبیل را بعهده دارد.

نیروگاه و نقطه قدرت

نیروی محرکه

A power station, also referred to as a power plant and sometimes generating station or generating plant, is an industrial facility for the generation of electric power. Power stations are generally connected to an electrical grid.

نیروگاه - جایی که ازش برق بدست میاریم و تولید میکنیم

power plant ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: نیروگاه
تعریف: مجموعۀ موتور و ملخ و متعلقات آن و وسایل واپایش که برای عملکرد مناسب هواگَرد ضروری است


کلمات دیگر: