کلمه جو
صفحه اصلی

polymerize


معنی : پولیمریزه شدن، ترکیب شدن، بسپار شدن
معانی دیگر : درمورد چند ذره مشابه الترکیب باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن

انگلیسی به فارسی

(درمورد چند ذره مشابه الترکیب) باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن، ترکیب شدن، بسپار شدن


پلیمر کردن، پولیمریزه شدن، ترکیب شدن، بسپار شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: polymerizes, polymerizing, polymerized
• : تعریف: to subject to or undergo the process of forming a polymer.

• combine two or more separate molecules to form a more complex molecule (also polymerise)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بسپار کردن، بسپار شدن

مترادف و متضاد

پولیمریزه شدن (فعل)
polymerize

ترکیب شدن (فعل)
synthesize, polymerize

بسپار شدن (فعل)
polymerize

پیشنهاد کاربران

polymerize ( شیمی )
واژه مصوب: بسپار شدن
تعریف: به هم پیوستن دو یا چند تکپار برای تولید یک بَسپار


کلمات دیگر: