1. he tried to mollify his angry wife by giving her a gift
او سعی کرد با دادن هدیه همسر خشمگین خود را نرم کند.
2. A policewoman attempted to mollify her.
[ترجمه ترگمان]یک policewoman سعی کرد که او را خوشحال کند
[ترجمه گوگل]یک زن پلیس سعی کرد او را محکوم کند
3. I tried to mollify her by giving her flowers.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم او را به این امید که گل ها را به او بدهم فرو نشاند
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را با دادن گلهایش به او تحمیل کنم
4. The inves-tigation was undertaken primarily to mollify pressure groups.
[ترجمه ترگمان]The - tigation در درجه اول برای فرونشاندن گروه های فشار انجام شد
[ترجمه گوگل]تحقیق در ابتدا انجام شد تا گروه های فشار را تسویه کند
5. She managed to mollify her angry boss.
[ترجمه ترگمان]به این امید که رئیس خشمگین او باشد، موفق شد
[ترجمه گوگل]او توانست رئیس او را خشمگین کند
6. None of these points will mollify the biggest Tory sceptics.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از این نکات، بزرگ ترین افراد محافظه کار را از بین نمی برد
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از این نکات، بزرگترین شکاکترین توری ها نیستند
7. spend a small fortune in presents to mollify their wives and girlfriends for all the time they intend to spend watching this summer's soccer World Cup, a new survey showed.
[ترجمه ترگمان]یک نظرسنجی جدید نشان داد که در هدایایی که آن ها قصد دارند برای تماشای جام جهانی فوتبال تابستان امسال به تماشای همسر و دوستان خود بپردازند، یک ثروت کوچک خرج کنند
[ترجمه گوگل]نظرسنجی جدید نشان داده است که کلاه های کوچک خود را در ارائه می دهد تا همسران و دختران خود را برای تمام مدت زمانی که قصد رفتن به تماشای جام جهانی فوتبال تابستان را دارند، صرف کنند
8. Say something to mollify his anger.
[ترجمه ترگمان]چیزی بگو تا از خشم او بکاهد
[ترجمه گوگل]می گویند چیزی برای خشم خشم خود
9. The President's comments, however, did little to mollify the project's opponents.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نظرات رئیس جمهور کمی برای خشم مخالفان این پروژه کوچک بود
[ترجمه گوگل]با این حال، نظرات رئیس جمهور کمی برای مخالفان پروژه نداشتند
10. She managed to mollify the angry customer.
[ترجمه ترگمان]او توانست با خشم مشتریان خشمگین را فرو نشاند
[ترجمه گوگل]او توانست مشتری عصبانی را مسخره کند
11. This failed to mollify Macau's critics.
[ترجمه ترگمان]این موضوع در مورد خشم منتقدان ماکائو شکست خورد
[ترجمه گوگل]این ناکام مانده منتقدان ماکائو بود
12. He tried to mollify his father's anger by apologizing.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خشم پدرش را با عذرخواهی از خود براند
[ترجمه گوگل]او سزاوار عذرخواهی برای خشم پدرش شد
13. We tried to mollify the hysterical child by promising her many gifts.
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم به این امید که آن بچه عصبی با وعده دادن بسیاری از هدایایی که به او داده بود شویم
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم فرزند هیستریک را با امید دادن به هدایای بسیاری از خود، تعدیل کنیم
14. Nature reserves were set up around new power stations to mollify local conservationists.
[ترجمه ترگمان]منابع طبیعی در اطراف نیروگاه های جدید قرار گرفته بودند تا بتوانند از طرفداران حفاظت از منابع طبیعی محافظت کنند
[ترجمه گوگل]ذخایر طبیعت در اطراف نیروگاه های جدید ایجاد شده اند تا موزیکین حفاظت محیط های محلی را ترک کنند
15. It would relieve the pressure from the peace groups in the United States and mollify many of the doves.
[ترجمه ترگمان]این کار موجب کاهش فشار گروه های صلح در ایالات متحده و خشم بسیاری از کبوتران می شد
[ترجمه گوگل]این فشار از گروه های صلح در ایالات متحده را تسکین می دهد و بسیاری از کبوتر را خرد می کند