کلمه جو
صفحه اصلی

luminescence


معنی : شب تابی، تابناکی
معانی دیگر : لیانندگی (در برابر: تابندگی incandescence) (شارندگی fluorescence و فروزندگی phosphorescence از انواع لیانندگی هستند)، خود تابی، فیزیک پدیده نورافشانی جسمی پس از قرارگرفتن درمعر­ تابش اشعه

انگلیسی به فارسی

تابناکی، (فیزیک) پدیده نورافشانی جسمی پس از قرارگرفتن درمعرض تابش اشعه، شب تابی


لومینسانس، تابناکی، شب تابی


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being luminescent, emitting of light, glowing (not through heat)
luminescence is a soft, glowing light; a literary word.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the production of light not caused directly by heat, as by chemical reaction. (Cf. incandescence.)

(2) تعریف: the light given off by such a process.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] لومینانس، لیانندگی (در برابر: تابندگی incandescence) (شارندگی fluorescence و فروزندگی phosphorescence از انواع لیانندگی هستند)، شب تابی، خود تابی
[عمران و معماری] روشنایی
[برق و الکترونیک] پرتو افکن
[زمین شناسی] لومینسانس، تابناکی ،روشن تابی کانی ها دارای لومینسانس انواع انرژی را به انرژی نورانی تبدیل می کنند . پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد.برخی از انواع لومینسانس عبارتند از :fluorescenceو phosphorescence
[ریاضیات] تابناکی، پرتو افشانی

مترادف و متضاد

شب تابی (اسم)
bioluminescence, luminescence, phosphorescence

تابناکی (اسم)
luminescence

جملات نمونه

1. Lights reflected off dust-covered walls creating a ghostly luminescence.
[ترجمه ترگمان]نور از روی دیواره ای پوشیده از گرد و خاک که یک ماده luminescence را تشکیل می داد منعکس می شد
[ترجمه گوگل]چراغ ها از دیوارهای پوشانده شده با گرد و غبار تشکیل شده و موجب لومنسانگی شبح می شوند

2. The moonlight gave everything a strange luminescence.
[ترجمه ترگمان]نور مهتاب همه چیز را به luminescence عجیبی بخشیده بود
[ترجمه گوگل]مهتاب همه چیز را یک لومنسنج عجیب و غریب به ارمغان آورد

3. Confusion is avoided by using the term luminescence, and specifying the activating energy as a descriptive prefix.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از عبارت luminescence از آشفتگی اجتناب می شود و انرژی فعال را به عنوان یک پیشوند توصیفی مشخص می کند
[ترجمه گوگل]با استفاده از اصطلاح لومینسانس و تعریف انرژی فعال به عنوان یک پیشوند توصیفی، از سردرگمی اجتناب می شود

4. One category of luminescence, however, has a plain and unmistakable purpose.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک گروه از luminescence دارای یک هدف روشن و مشخص است
[ترجمه گوگل]یک دسته لومینسانس، یک هدف ساده و غیر قابل انکار است

5. Luminescence chambers are designed to cope with this and are tested up to specified voltages with metal targets as samples.
[ترجمه ترگمان]حفره های luminescence برای مقابله با این مساله طراحی شده اند و برای ولتاژهای مشخص شده با اهداف فلزی به عنوان نمونه آزمایش می شوند
[ترجمه گوگل]اتاق های لومینسانس برای مقابله با این موضوع طراحی شده اند و برای ولتاژ مشخص شده با اهداف فلزی به عنوان نمونه آزمایش می شوند

6. This luminescence is measured and is directly proportional to the number of trapped electrons, and thus to the total radiation dose.
[ترجمه ترگمان]این luminescence اندازه گیری می شود و به طور مستقیم متناسب با تعداد الکترون های به دام افتاده، و در نتیجه مقدار کل مقدار تشعشع است
[ترجمه گوگل]این لنز اندازه گیری شده است و به طور مستقیم با تعداد الکترون های به دام افتاده و در نتیجه به کل دوز کل، متناسب است

7. In fact, optically stimulated luminescence tests and carbon 14 dating have proven their great age: they are almost certainly Neolithic.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، نوری که به صورت اپتیکی (اپتیک)استفاده می شود، تست های luminescence و carbon ۱۴ را به اثبات می رساند: آن ها تقریبا در عصر حجر زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، آزمایشات لومینسانسی تحریک شده توسط اپتیکی و قدمت کربن 14 سنشان را ثابت کرده اند: آنها تقریبا قطعا نوسنگ است

8. The information captured shows a kind of luminescence and streams of energy flowing from the fingers or toes.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات بدست آمده نشان دهنده نوعی از luminescence و جریان های انرژی که از انگشتان دست یا انگشتان حرکت می کنند را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]اطلاعات گرفته شده نشان می دهد نوعی تابش نور و جریان انرژی از انگشتان یا انگشتان پا است

9. The strip lights flickered again, providing the faintest luminescence.
[ترجمه ترگمان]نوره ای رقصان دوباره سوسو می زد و تولید برق می کرد
[ترجمه گوگل]چراغهای نوار دوباره سوسو زدند و ضعف لومینسانس را فراهم کردند

10. Luminescence is rarely more than 1% efficient and thus of comparatively low intensity.
[ترجمه ترگمان]luminescence به ندرت بیش از ۱ % کارآیی و در نتیجه نسبتا پایین است
[ترجمه گوگل]لومینسانس به ندرت بیش از 1٪ کارآیی دارد و بنابراین نسبتا کم استرس

11. The luminescence of Eu 3 + is also observed in TL emission spectrum of CaSO 4: Eu .
[ترجمه ترگمان]The Eu ۳ + نیز در طیف انتشار TL of ۴: Eu مشاهده شد
[ترجمه گوگل]لومنسانس Eu 3 نیز در طیف انتشار TL CaSO 4: Eu مشاهده شده است

12. The thing of luminescence all is not a gold.
[ترجمه ترگمان] اون ماده of طلا نیست
[ترجمه گوگل]چیزی که درخشش همه چیز نیست طلا نیست

13. Color and luminescence of biology is explained of standpoint of Quantum Mechanics.
[ترجمه ترگمان]رنگ و luminescence زیست شناسی، از نقطه نظر مکانیک کوانتومی تشریح شده است
[ترجمه گوگل]رنگ و لنز زیست شناسی از دیدگاه مکانیک کوانتومی توضیح داده شده است

14. BaF 2 can improved greatly luminescence BaAl _ 12 O _ 19 : Mn phosphor.
[ترجمه ترگمان]BaF ۲ می تواند به شدت luminescence _ ۱۲ _ ۱۹ _ ۱۹ را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]BaF 2 می تواند به شدت لومینسانس BaAl _ 12 O _ 19: Mn فسفر بهبود یافته است

پیشنهاد کاربران

درخشندگی

نورتابی


کلمات دیگر: