کلمه جو
صفحه اصلی

metallurgy


معنی : فلز کاری، فلزگری، فن استخراج وذوب فلزات، فلزسازی
معانی دیگر : متالورژی

انگلیسی به فارسی

فن استخراج وذوب فلزات، فلزگری، فلز کاری


متالورژی، فلز کاری، فلزگری، فن استخراج وذوب فلزات، فلزسازی


انگلیسی به انگلیسی

• technique or science of separating metals from their ores; technique of creating combinations of metals; method of heating and working with metal
metallurgy is the scientific study of the properties and uses of metals.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] فلزکارى، فلزگرى، متالورژى
[ریاضیات] فلزکاری، متالورژی

مترادف و متضاد

فلزکاری (اسم)
metallurgy, metalwork

فلزگری (اسم)
metallurgy

فن استخراج و ذوب فلزات (اسم)
metallurgy

فلزسازی (اسم)
metallurgy

جملات نمونه

1. He studied metallurgy as a mature student, having spent ten years working in a foundry.
[ترجمه ترگمان]او metallurgy را به عنوان یک دانش آموز بالغ مطالعه کرد و ده سال کار در یک کارگاه ریخته گری را گذراند
[ترجمه گوگل]او متالوژی را به عنوان یک دانش آموز بالغ مورد مطالعه قرار داد، ده سال در زمینه ریخته گری کار می کرد

2. She has a doctorate in metallurgy from the University of Utah.
[ترجمه ترگمان]او دکترای خود را در رشته متالورژی از دانشگاه یوتا دارد
[ترجمه گوگل]او دکترای متالورژی از دانشگاه یوتا دارد

3. Two years of study, postwar, mining and metallurgy, with a wife to encourage him.
[ترجمه ترگمان]دو سال مطالعه، پس از جنگ، استخراج معدن و متالورژی، با همسری که او را تشویق کند
[ترجمه گوگل]دو سال تحصیلی، بعد از جنگ، معدن و متالورژی، با همسرش برای تشویق او

4. They covered every imaginable subject from metallurgy to medicine, from good building techniques to good manners.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر موضوع قابل تصور را از متالورژی گرفته تا پزشکی، از تکنیک های ساختمانی خوب گرفته تا رفتار خوب، پوشش دادند
[ترجمه گوگل]آنها هر موضوع قابل تصور را از متالورژی به پزشکی، از تکنیک های ساختمانی خوب و رفتارهای خوب، تحت پوشش قرار دادند

5. Kharkov was a major centre for metallurgy, chemical, and machine-building plants.
[ترجمه ترگمان]Kharkov مرکزی بزرگ برای کارخانه های متالوژی، شیمیایی، و ساخت ماشین آلات بود
[ترجمه گوگل]خارکف یک مرکز عمده متالورژی، شیمیایی و ماشین سازی بود

6. The Institute of Mining and Metallurgy estimates that some 400 jobs could be created by the recent exploration successes.
[ترجمه ترگمان]انستیتو معدن و متالورژی برآورد می کند که حدود ۴۰۰ شغل را می توان با موفقیت های اخیر اکتشاف ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]موسسه معادن و متالورژی تخمین می زند که با موفقیت های تحقیق اخیر، حدود 400 شغل ایجاد می شود

7. In the evenings he studied metallurgy and mathematics until the age of twenty-two.
[ترجمه ترگمان]عصرها، تا سن بیست و دو سالگی در رشته متالورژی و ریاضیات مطالعه می کرد
[ترجمه گوگل]در این شبها متالورژی و ریاضیات را تا سن بیست و دو سال مطالعه کرد

8. He taught courses in engineering and metallurgy.
[ترجمه ترگمان]او دوره های مهندسی و متالورژی را تدریس می کرد
[ترجمه گوگل]او دوره های مهندسی و متالورژی را آموزش داد

9. The invention belongs to the metallurgy field and in particular relates to a method for smelting medium ferrovanadium.
[ترجمه ترگمان]این اختراع به زمین متالورژی تعلق دارد و به طور خاص به روشی برای تصفیه ذوب فلزات مربوط است
[ترجمه گوگل]اختراع متعلق به میدان متالورژی است و به ویژه در رابطه با روش فرآورنوآدیوم متوسط ​​ذوب می شود

10. There are four main technological methods: powder metallurgy, liquid infiltration squeeze casting and compocasting.
[ترجمه ترگمان]چهار روش تکنولوژیکی اصلی وجود دارد: متالورژی پودر، نفوذ مایع، ریخته گری و compocasting
[ترجمه گوگل]چهار روش اصلی تکنولوژیکی وجود دارد: متالورژی پودر، ریخته گری فشرده نفوذ مایع و فشرده سازی

11. Then the powder metallurgy gear is compared with gear made of alloy cast iron.
[ترجمه ترگمان]سپس لوازم متالوژی پودر با لوازم ساخته شده از چدن مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]سپس چرخ دنده متالورژی پودر با چرخ دنده ساخته شده از چدن آلیاژ مقایسه می شود

12. Therefore, blacksmith, coppersmith, silversmith and metallurgy industry are respected Lao Tzu - Lao for the founder.
[ترجمه ترگمان]از این رو، آهنگر، coppersmith، نقره و صنعت متالورژی، به خاطر بنیانگذار، به Lao Tzu و Lao احترام می گذارند
[ترجمه گوگل]بنابراین صنایع آهنگر، صنایع دستی، صنایع دستی و متالورژی از Lao Tzu - Lao برای بنیانگذار احترام می گذارند

13. Use: Used in the powder metallurgy of oil - contained bearings and mechanical structure parts.
[ترجمه ترگمان]استفاده: به کار گرفته شده در متالوژی پودر و قطعات ساختار مکانیکی
[ترجمه گوگل]استفاده: در متالورژی پودر روغن استفاده می شود - شامل یاتاقان و قطعات ساختاری مکانیکی است

14. He also published papers on social topics and had a great interest in historical metallurgy.
[ترجمه ترگمان]او همچنین مقالاتی را در زمینه موضوعات اجتماعی منتشر کرد و علاقه زیادی به متالوژی تاریخی داشت
[ترجمه گوگل]او همچنین مقالاتی در مورد موضوعات اجتماعی منتشر کرد و علاقه زیادی به متالورژی تاریخی داشت

15. In 1943 he was appointed lecturer and then Professor of Physical Metallurgy in 194
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۳ او به سمت مدرس منصوب شد و سپس پروفسور of فیزیکی در ۱۹۴ (۱۹۴)
[ترجمه گوگل]در سال 1943 او به عنوان استاد و سپس استاد متالورژی فیزیکی در سال 194 منصوب شد

He founded the country's metallurgical industries.

او صنایع فلزکاری کشور را بنیاد نهاد.


پیشنهاد کاربران

خلاق وشکل دهنده محصولات ذوبی


کلمات دیگر: