کلمه جو
صفحه اصلی

irreversible


معنی : تغییر ناپذیر، بر نگشتنی، دگرگون نشدنی، بر نگرداندنی، لغو نشدنی
معانی دیگر : باطل نکردنی (یا نشدنی)، برگشت ناپذیر، غیرقابل تغییر، غیر قابل پژوهش خواهی، پشت و رو نکردنی (یا نشدنی)، دو رو نکردنی، وارون نکردنی یا نشدنی

انگلیسی به فارسی

باطل‌نکردنی (یا نشدنی)، برگشت‌ناپذیر، غیرقابل‌پژوهش‌خواهی، تغییرناپذیر، برنگشتنی


پشت و رو نکردنی (یا نشدنی)، دو رو نکردنی، وارون نکردنی یا نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: irreversibly (adv.), irreversibility (n.)
• : تعریف: impossible to reverse, turn back, or alter.
متضاد: reversible

- irreversible damage
[ترجمه ترگمان] آسیب برگشت ناپذیر
[ترجمه گوگل] آسیب برگشت ناپذیر

• impossible to reverse, unalterable, unchangeable, final
if a change is irreversible, the thing affected cannot be changed back to its original state.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] برگشت ناپذیر
[عمران و معماری] برگشت ناپذیر - غیر قابل برگشت - واگشت ناپذیر - غیر قابل بازگشت
[برق و الکترونیک] غیر قابل برگشت
[حقوق] قطعی، غیر قابل برگشت، اصلاح ناپذیر، جبران ناپذیر
[نساجی] غیر برگشت پذیر
[پلیمر] بازگشت ناپذیر

مترادف و متضاد

تغییر ناپذیر (صفت)
changeless, immutable, invariable, unalterable, irreversible, inalterable, inelastic

برنگشتنی (صفت)
irreversible, irreclaimable, irremeable, irretrievable

دگرگون نشدنی (صفت)
irreversible

بر نگرداندنی (صفت)
irreversible

لغو نشدنی (صفت)
irreversible

جملات نمونه

1. irreversible engine
موتوری که دنده ی عقب ندارد

2. this court's verdict is irreversible
حکم این دادگاه قابل پژوهش خواهی نیست.

3. Technology has had an irreversible impact on society.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی تاثیری جبران ناپذیر بر جامعه داشته است
[ترجمه گوگل]فناوری تاثیری غیر قابل برگشت بر جامعه داشته است

4. Fossil fuels have caused irreversible damage to the environment.
[ترجمه ترگمان]سوخت های فسیلی باعث خسارت جبران ناپذیر به محیط زیست شده اند
[ترجمه گوگل]سوخت های فسیلی سبب آسیب برگشت ناپذیر به محیط زیست می شوند

5. A careless word, can cause an irreversible results.
[ترجمه ترگمان]یک واژه بی دقتی می تواند منجر به نتایج برگشت ناپذیر شود
[ترجمه گوگل]یک کلمه بی دقت، می تواند نتایج غیر قابل برگشت را ایجاد کند

6. She could suffer irreversible brain damage if she is not treated within seven days.
[ترجمه ترگمان]اگر ظرف هفت روز تحت درمان قرار نگیرد، او می تواند آسیب جبران ناپذیر مغزی را تحمل کند
[ترجمه گوگل]اگر او در عرض هفت روز درمان نشود، می تواند آسیب برگشت ناپذیر مغزی را متحمل شود

7. He suffered irreversible brain damage in the crash.
[ترجمه ترگمان] اون آسیب مغزی نخاعی رو توی تصادف متحمل شد
[ترجمه گوگل]او در تصادف آسیب ناپذیر مغزی را متحمل شد

8. Miller is in an irreversible coma.
[ترجمه ترگمان] میلر \"توی کماست\"
[ترجمه گوگل]میلر در یک کاما برگشت ناپذیر است

9. The gift is an irreversible transfer from ourselves to the second selves.
[ترجمه ترگمان]این هدیه یک انتقال برگشت ناپذیر از خود به شخص دوم است
[ترجمه گوگل]هدیه یک انتقال غیرقابل برگشت از خودمان به خودمان است

10. As a consequence some have suffered irreversible damage to their health.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه برخی از آن ها خسارت جبران ناپذیر به سلامتی خود را متحمل شده اند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه برخی از آنها آسیب برگشت ناپذیر به سلامت خود رنج می برد

11. Among the drugs that may cause irreversible injury to the vestibular hair cells are streptomycin, neomycin, and gentamicin.
[ترجمه ترگمان]در بین داروهایی که ممکن است منجر به آسیب برگشت ناپذیر در سلول های مویی دهلیزی شوند، streptomycin، neomycin و gentamicin هستند
[ترجمه گوگل]در میان داروهایی که ممکن است موجب آسیب برگشت ناپذیر به سلول های موی ویستیبولار شوند، استرپتومایسین، نومیدین و جنتامایسین است

12. No irreversible ECG changes were seen, although pressure symptoms occurred in 4%.
[ترجمه ترگمان]هیچ تغییر ECG برگشت ناپذیر دیده نشد، گرچه علائم فشار در ۴ % رخ داد
[ترجمه گوگل]تغییرات الکتروکاردیوگرافیک غیرقابل برگشت مشاهده نشد، اگرچه نشانه های فشار در 4٪ موارد مشاهده شد

13. Embourgeoisement was irreversible; and the new bourgeois Britain could be governed successfully only through a bourgeois state.
[ترجمه ترگمان]Embourgeoisement برگشت ناپذیر بود؛ و حکومت جدید بورژوا فقط از طریق یک دولت بورژوایی اداره می شد
[ترجمه گوگل]مهاجرت غیر قابل برگشت بود و بورژوایی جدید بریتانیا می تواند تنها از طریق یک دولت بورژوایی به موفقیت برسد

14. Prolonged fixation often lead to irreversible damage as muscles atrophied.
[ترجمه ترگمان]تثبیت طولانی مدت اغلب منجر به آسیب برگشت ناپذیر به عنوان ماهیچه ها می شود
[ترجمه گوگل]تثبیت طولانی مدت اغلب منجر به آسیب غیر قابل برگشت به عنوان عضلات آتروفی می شود

this court's verdict is irreversible.

حکم این دادگاه قابل‌پژوهش‌خواهی نیست.


irreversible engine.

موتوری که دنده‌ی عقب ندارد.


پیشنهاد کاربران

اجتناب ناپذیر

غیرقابل بازگشت

جبران ناپذیر

عبدی

محتوم

برگشت ناپذیر

not able to be undone or altered

permanent
lasting
enduring
abiding
unalterable
unchangeable

غیر قابل جبران - دائمی - عوض نشدنی

نابود کننده
از بین برنده
مهلک

I got four hours to process that stuff, otherwise the epidemic will be irreversible
. . . وگرنه این بیماری ( به زودی ) نابودمان میکنه. ( همه مون را میکُشه )
Star Trek TOS




irreversible ( فیزیک )
واژه مصوب: برگشت‏ناپذیر
تعریف: ویژگی فرایندهایی که نمی‏توان آنها را با تغییر بسیار کوچک شرایط خارجی وارونه کرد


کلمات دیگر: