1. spin angular momentum
تکانه ی زاویه ی اسپینی
2. his campaign gained momentum
مبارزه ی (انتخاباتی) او شتاب بیشتری به خود گرفت.
3. She gave fresh momentum to the campaign.
[ترجمه سعید پارساپور ] با حضورش صحنه تبلیغاتی را توانی تازه بخشید
[ترجمه مرادی] اوبه کمپین جان تازه ای بخشید
[ترجمه ترگمان]او نیروی حرکتی تازه به این مبارزه داد
[ترجمه گوگل]او به این کمپین به سرعت حرکت کرد
4. The campaign for reform should start to gather momentum in the new year.
[ترجمه سعید پارساپور ] در کارزار برای تغییرات ، لازم است از نیروی جهشی در سال نو بهره گرفت
[ترجمه پیمان عدالتجو] کارزار اصصلاحات بایستی در سال جدید تمام عزم خود را جزم کند
[ترجمه ترگمان]کمپین برای اصلاح باید شروع به جمع آوری اطلاعات در سال جدید کند
[ترجمه گوگل]کمپاین برای اصلاحات باید در سال جدید شروع به جمع آوری کند
5. The style prevails and picks up momentum.
[ترجمه سعید پارساپور ] طرح پیشرو و دارای حرکت شتابدار رو به جلو میباشد
[ترجمه ترگمان]این سبک غالب است و حرکت را بالا می برد
[ترجمه گوگل]سبک غالب است و حرکت را بر می دارد
6. As the rock rolled down, it gathered momentum.
[ترجمه فرهاد مالكي] هر چه سنگ رو به پایین می غلتید، سرعت آن بیشتر می شد.
[ترجمه ترگمان]وقتی سنگ فرو ریخت، سرعت حرکت کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که سنگ رول پایین، آن را جمع آوری حرکت
7. The movement for reform rapidly gathered momentum.
[ترجمه ترگمان]جنبش اصلاح به سرعت در حال افزایش بود
[ترجمه گوگل]جنبش اصلاحات به سرعت در حال حرکت است
8. This campaign is really gaining momentum.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه واقعا به سرعت در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]این کمپین واقعا جذاب است
9. The fight for his release gathers momentum each day.
[ترجمه ترگمان]مبارزه برای آزادی وی هر روز در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]مبارزه برای آزادی او هر روز در حال حرکت است
10. They began to lose momentum in the second half of the game.
[ترجمه ترگمان]آن ها در نیمه دوم بازی شتاب خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]آنها در نیمه دوم بازی شروع به از دست دادن حرکت کردند
11. The sledge gained momentum as it ran down the hill.
[ترجمه ترگمان]همان طور که از تپه سرازیر می شد، سورتمه به سرعت حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]سیل به تپه افتاده است
12. The international relief effort appears to be gathering momentum.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تلاش های امدادی بین المللی در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تلاش های امدادی بین المللی در حال حرکت است
13. The campaign for change now has considerable momentum.
[ترجمه ترگمان]مبارزه برای تغییر در حال حاضر حرکت قابل توجهی دارد
[ترجمه گوگل]کمپین برای تغییر در حال حاضر دارای شتاب قابل توجه است
14. We have to keep the momentum of our sales operation going.
[ترجمه ترگمان]ما باید حرکت فروش مان را ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید حرکت عملیات فروش ما را ادامه دهیم