کلمه جو
صفحه اصلی

mortar


معنی : خمپاره انداز، هاون، هاون داروسازی، با خمپاره زدن، ساروج کردن
معانی دیگر : کابیل، کابیله، مهراس، سرکو، داروکوب (دسته ی هاون: pestle)، (جنگ افزار) خمپاره، زنبورک، ملات کردن، (با ملاط) پوشاندن، با خمپاره حمله کردن، خمپاره انداختن، (هر ماشین یا ابزاری که برای کوبیدن و خرد کردن به کار رود) کوب گر، کوبش گر، لوله ی ترقه درکن، فشفشه افکن، ملاط، آژند، گل و آهک، ساروج، طناب افکن، شفته

انگلیسی به فارسی

هاون، هاون داروسازی، خمپاره، شفته، ساروج کردن، باخمپاره زدن


ملات، هاون، خمپاره انداز، هاون داروسازی، ساروج کردن، با خمپاره زدن


انگلیسی به انگلیسی

• cement; grinding vessel; cannon-like device which fires bombs at a high trajectory
cement, build or fix with mortar; shoot cannon, attack with mortars
a mortar is a short cannon which fires missiles high into the air for a short distance.
mortar is a mixture of sand, water, and cement which is used to hold bricks firmly together.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] هاون
[عمران و معماری] ملات - ساروج
[زمین شناسی] دوغاب، ملات

مترادف و متضاد

خمپاره انداز (اسم)
mortar, howitzer

هاون (اسم)
mortar, pounder

هاون داروسازی (اسم)
mortar

با خمپاره زدن (فعل)
mortar

ساروج کردن (فعل)
concrete, mortar

جملات نمونه

1. mortar and cannon fire
آتش خمپاره اندازها و توپخانه

2. a mortar shell
خمپاره

3. hydraulic mortar
ملاط آبی،سیمان آبی (در آب خود را می گیرد)

4. this mortar is composed of lime, sand, and water
این ملات از آهک و شن و آب ترکیب شده است.

5. grind saffron in a mortar
زعفران را در هاون بکوب.

6. they hit us with mortar fire
با آتش خمپاره بما حمله بردند.

7. to pound in a mortar
در هاون کوبیدن

8. to unite bricks with mortar
آجرها را با ملاط به هم متصل کردن

9. a wall made of brick and mortar
دیواری که از آجر و ساروج ساخته شده

10. Use a pestle and mortar to crush the spices.
[ترجمه ترگمان]از هاون و هاون برای خرد کردن ادویه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای خرد کردن ادویه جات از یک پاستل و ملات استفاده کنید

11. The occasional mortar burst near our truck.
[ترجمه ترگمان]گاه خمپاره نزدیک truck منفجر می شد
[ترجمه گوگل]خمپاره گاه گاه در نزدیکی کامیون مانده است

12. Using a pestle and mortar, pulverise the bran to a coarse powder.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک دسته هاون و خمپاره انداز، و برن را به یک پودر خشن تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از پاستل و ملات، سبوس را به یک پودر درشت پودر کنید

13. Artillery and mortar shells were landing in the outskirts of the city.
[ترجمه ترگمان]توپخانه و گلوله های خمپاره در اطراف شهر فرود آمدند
[ترجمه گوگل]خمپاره های توپخانه و خمپاره در حومه شهر فرود آمدند

14. The prescription was being pounded down in the mortar.
[ترجمه ترگمان]نسخه اصلی این بود که در هاون می کوبید
[ترجمه گوگل]این نسخه در ملات فرو ریخت

15. Unlike the solid cannon ball a mortar shell is hollow and filled with gunpowder.
[ترجمه ترگمان]برخلاف گلوله های توپ، گلوله خمپاره، میان تهی و پر از باروت است
[ترجمه گوگل]بر خلاف توپ جامد توپ یک خمپاره توخالی و پر از باروت است

Grind saffron in a mortar.

زعفران را در هاون بکوب.


mortar and cannon fire

آتش خمپاره‌اندازها و توپخانه


a wall made of brick and mortar

دیواری که از آجر و ساروج ساخته شده


They mortared our positions.

آن‌ها به مواضع ما خمپاره‌افکنی کردند.


پیشنهاد کاربران

ملات

ملات
در واژگان عمرانی به معنی ملات می باشد.

1. خمپاره انداز
2. ملات
3. هاون


کلمات دیگر: