کلمه جو
صفحه اصلی

precursor


معنی : پیشرو، ماده متشکله جسم جدید
معانی دیگر : پیشگام، پیشا، طلیعه، پیام آور، پیش درآمد، جلودار، منادی

انگلیسی به فارسی

پیشرو، منادی، ماده متشکله جسم جدید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: precursive (adj.)
(1) تعریف: one that comes before and proclaims the arrival of someone or something; indication that a specific event will soon take place.
مترادف: forerunner, harbinger, herald, sign
مشابه: ancestor, foretoken, indicator

- The first frost is a precursor of winter.
[ترجمه ترگمان] اولین یخ بندان، منادی زمستان است
[ترجمه گوگل] اولین فراست یک پیشرو از زمستان است

(2) تعریف: an earlier or previous person, group, event, or form of something; predecessor.
مترادف: ancestor, antecedent, forerunner, predecessor
مشابه: archetype, forefather, progenitor

- The biplane was a precursor of the modern jetliner.
[ترجمه ترگمان] The منادی انقلاب مدرن بود
[ترجمه گوگل] این هواپیمای دوقلوی پیشروی هواپیمای جتینر مدرن بود
- His precursor left him much work to do.
[ترجمه علی جادری] نفر قبلی , کارهای زیادی برای او باقی گذاشته بود .
[ترجمه ترگمان] پری کورسور باعث شد که او کاره ای زیادی برای انجام دادن انجام دهد
[ترجمه گوگل] پیشگام او او را بسیار کار به انجام رساند

• precedent, antecedent; predecessor (in a job or position); herald or harbinger; announcer, crier
a precursor of something is a similar thing that happened or existed before; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] پیش ماده
[نساجی] پیش ماده
[پلیمر] پیش ماده

مترادف و متضاد

پیشرو (اسم)
chief, progenitor, forerunner, antecessor, pioneer, precursor, pathfinder, herald, harbinger, fugleman, postilion, van, front man, futurist, outrider, postillion

ماده متشکله جسم جدید (اسم)
precursor

something that indicates outcome or event beforehand


Synonyms: forerunner, harbinger, herald, messenger, outrider, usher, vanguard


something that precedes another


Synonyms: ancestor, antecedent, antecessor, forebear, foregoer, forerunner, original, originator, parent, pioneer, predecessor, prototype


جملات نمونه

1. Sulphur dioxide is the main precursor of acid rain.
[ترجمه شفیعی] دی اکسید سولفور ماد ی اصلی سازنده باران اسیدی است.
[ترجمه ترگمان]گوگرد دی اکسید عامل اصلی باران اسیدی است
[ترجمه گوگل]دیاکسید سولفات پیشرو اصلی باران اسیدی است

2. Thefirst telephone was the precursor of modern communications networks.
[ترجمه ترگمان]تلفن Thefirst، منادی شبکه های ارتباطی مدرن بود
[ترجمه گوگل]اولین تلفن پیشرو شبکه های ارتباطی مدرن بود

3. Error is often the precursor of what is correct, but conceit is the prelude to a fall.
[ترجمه ترگمان]خطا اغلب منادی آنچه درست است است، اما تکبر، مقدمه سقوط است
[ترجمه گوگل]خطا اغلب پیشروی از صحیح است، اما محتاط بودن مقدمه ی سقوط است

4. Biological research has often been a precursor to medical breakthroughs which benefit patients.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات زیستی اغلب به عنوان منادی دستاوردهای پزشکی بوده که به نفع بیماران است
[ترجمه گوگل]تحقیقات بیولوژیکی اغلب پیشرو در پیشرفت های پزشکی است که برای بیماران مفید است

5. Its overthrow was a necessary precursor of, and possibly stimulus to, the theories Charles Darwin was developing a century later.
[ترجمه ترگمان]سرنگونی آن، منادی ضروری و احتمالا محرک آن بود، که نظریات چارلز داروین یک قرن بعد در حال توسعه بود
[ترجمه گوگل]سرنگونی آن یک پیشگویی ضروری و شاید انگیزه ای برای نظریه های چارلز داروین در یک قرن بعد بود

6. The abacus was the precursor of the modern electronic calculator.
[ترجمه فرزاد] چرتکه پیشگام ماشین حساب الکترونیکی نوین بود
[ترجمه ترگمان]تخته سر ستون اصلی ماشین حساب الکترونیکی مدرن بود
[ترجمه گوگل]Abacus پیشگام ماشین حساب الکترونیکی مدرن بود

7. How do electrically active axons signal oligodendrocyte precursor cells to divide?
[ترجمه ترگمان]چگونه آکسون ها از لحاظ الکتریکی فعال هستند که سلول های اولیه را تقسیم می کنند تا تقسیم شوند؟
[ترجمه گوگل]چگونه آکسون های فعال الکتریکی سیگنال پیش سلول های oligodendrocyte را به تقسیم می کنند؟

8. A code could serve as a precursor.
[ترجمه ترگمان]یک کد می تواند به عنوان یک پری کورسور به کار رود
[ترجمه گوگل]یک کد می تواند به عنوان یک پیشکسوت باشد

9. Linoleic acid is a precursor of prostaglandin synthesis from arachidonic acid.
[ترجمه ترگمان]Linoleic اسید یکی از precursor سنتز prostaglandin اسید است
[ترجمه گوگل]اسید لینولئیک یک پیشرونده از سنتز پروستاگلاندین از اسید آراکیدونیک است

10. The Office of Strategic Services was the precursor of the CIA.
[ترجمه ترگمان]دفتر خدمات استراتژیک، منادی سازمان سیا بود
[ترجمه گوگل]دفتر خدمات استراتژیک پیشرو سازمان سیا بود

11. Sometimes that inner frustration is an important precursor for change.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات این سرخوردگی درونی، یکی از precursor مهم تغییر است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات این ناامیدی درونی پیشگویی مهم برای تغییر است

12. Human nature often requires conflict as a precursor to truth.
[ترجمه ترگمان]طبیعت انسان اغلب به تعارض به عنوان منادی واقعیت نیاز دارد
[ترجمه گوگل]طبیعت بشر اغلب به عنوان یک پیشگام به حقیقت نیاز دارد

13. Although oligodendrocytes themselves normally do not divide, the precursor cells that give rise to them do.
[ترجمه ترگمان]اگرچه خود oligodendrocytes معمولا تقسیم نمی شوند، سلول های پری کورسور باعث افزایش آن ها می شوند
[ترجمه گوگل]اگرچه الیگودندروسیت ها به طور طبیعی تقسیم بندی نمی شوند، سلول های پیش ساز که باعث ایجاد آنها می شوند

14. So, molecular fragments, formed by irradiating a precursor, would instantly recombine.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، قطعات مولکولی که با irradiating یک پری کورسور شکل می گیرند، فورا ترکیب می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، قطعات مولکولی، تشکیل شده توسط تابش پیش ماده، فورا دوباره ترکیب می شوند

15. He invented a precursor of the high-speed continuous extrusion freezer which could cut novelties out of slabs of vanilla ice cream.
[ترجمه ترگمان]او a از فریزر را با سرعت بالا اختراع کرد که می توانست چیزهای جدید را از تکه های بستنی وانیلی cut کند
[ترجمه گوگل]او یک پیشرونده از یخچال فریزر اکستروژن مداوم با سرعت بالا را اختراع کرد که می توانست از بشقاب های بستنی وانیلی بریده شود

bloody demonstrations which were the precursors of the revolution

تظاهرات خونینی که طلیعه‌ی انقلاب بود


پیشنهاد کاربران

زمینه ساز، پیش مقدمه

پیش ساز - پیش نیاز


پیشتاز، پیشاهنگ

اجداد

سلف

پیش ماده


پیشینه یا پیشینیان، اجداد ( زیست شناسی )

✔️نشاندهنده


⁦✔️⁩پیشرو، پیشگام
HOME
THE AWARDIST
Kristen Stewart eyes the Oscars after winning major precursor award for
Spencer
Kristen Stewart eyes the Oscars after winning major ⭕precursor award⭕ for Spencer

متقدمین

پیش قراول

پیش ماده - جزء ( از اجزاء )

i hope that vulture is not a precursor of misfortune
امیدوارم کرکس پیش درآمد ( مقدمه ) بدشانسی نباشد.

۱ - پیش ماده
۲ - پیش ساز ، زمینه ساز ، نشان دهنده و. .

precaution اقدام پیشگیرانه
precarious ناپایدار
Precursor پیش ماده

precursor ( شیمی )
واژه مصوب: پیش ساز
تعریف: پیش ترکیبی که درطی یک رشته واکنش شیمیایی یک ترکیب اصلی ایجاد می کند


کلمات دیگر: