کلمه جو
صفحه اصلی

proponent


معنی : توضیح دهنده، استدلال کننده
معانی دیگر : هوادار، طرفدار، مبلغ، حامی، خواهان (در برابر: مخالف opponent)، پیشنهاد کننده

انگلیسی به فارسی

استدلال کننده، توضیح دهنده، طرفدار


طرفدار، توضیح دهنده، استدلال کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who proposes or favors an idea, doctrine, course of action, or the like.
متضاد: opponent

- He was an early proponent of giving women the vote.
[ترجمه ترگمان] او طرفدار اولیه دادن رای به زنان بود
[ترجمه گوگل] او پیشگام اولیه رای دادن به زنان بود
- Proponents of the proposed law believe it will reduce crime.
[ترجمه ترگمان] طرفداران قانون پیشنهادی بر این باورند که این قانون جرم را کاهش خواهد داد
[ترجمه گوگل] طرفداران قانون پیشنهادی معتقدند که جرم و جنایت را کاهش خواهد داد
- She took part in the demonstration along with other proponents of equal rights.
[ترجمه ترگمان] او همراه با طرفداران حقوق برابر در تظاهرات شرکت کرد
[ترجمه گوگل] او همراه با طرفداران حقوق برابر در تظاهرات شرکت کرد

(2) تعریف: in law, one who puts forward an instrument such as a will for acceptance or probate.

• supporter, advocate, one who favors a particular idea (or proposal, doctrine, etc.); one who makes a proposal
the proponent of a particular idea or course of action is someone who actively supports it; a formal word.

مترادف و متضاد

person who advocates, supports cause


Antonyms: enemy, foe, opponent


Synonyms: advocate, backer, champion, defender, enthusiast, exponent, expounder, friend, partisan, patron, protector, second, seconder, spokesperson, subscriber, supporter, upholder, vindicator


توضیح دهنده (اسم)
expositor, proponent

استدلال کننده (اسم)
proponent, ratiocinator

جملات نمونه

1. a proponent of women's rights
خواهان حقوق زنان

2. Steinem has always been a strong proponent of women's rights.
[ترجمه ترگمان]Steinem همواره طرفدار پروپا قرص حقوق زنان بوده است
[ترجمه گوگل]استینم همیشه طرفدار حقوق زنان است

3. Halsey was identified as a leading proponent of the values of progressive education.
[ترجمه ترگمان]Halsey به عنوان یکی از حامیان پیشرو ارزش های آموزشی پیشرو شناخته می شود
[ترجمه گوگل]Halsey به عنوان پیشگویی پیشرو در ارزش آموزش های پیشرفته شناخته شد

4. However, there is a strong proponent for each indicator in upper-level management.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک طرفدار قوی برای هر شاخص در مدیریت سطح بالای وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، برای هر شاخص در مدیریت سطح بالا یک طرفدار قوی وجود دارد

5. From early youth Cayley was a keen proponent of parliamentary reform, and he took an active part in local Whig politics.
[ترجمه ترگمان]از آغاز جوانی، Cayley طرفدار اصلاحات پارلمانی بود، و در سیاست ویگ موضعی نقش فعالی را ایفا کرد
[ترجمه گوگل]از همان ابتدای کودکی، کایلی مشتاق حمایت از اصلاحات پارلمانی بود، و او نقش فعال در سیاست محلی ویک را ایفا کرد

6. Edward J. . Markey, a Massachusetts Democrat and leading proponent of the bill.
[ترجمه ترگمان]ادوارد J … Markey، دموکرات ماساچوست و طرفداران این لایحه
[ترجمه گوگل]ادوارد ج مارکی، یک دموکرات ماساچوست و طرفدار پیش نویس این لایحه

7. Its main proponent has been Martin Kane and I give some attention to his work in chapter three.
[ترجمه ترگمان]یکی از حامیان اصلی آن، مارتین کین بوده و من در فصل سوم به کار او توجه زیادی کردم
[ترجمه گوگل]طرفدار اصلی آن مارتین کان است و من به کار خود در فصل سوم توجه می کنم

8. Faircloth was the leading proponent of transferring authority away from Barry and to the control board.
[ترجمه ترگمان]faircloth، مدافع پیشرو برای انتقال قدرت از بری و به هییت کنترل بود
[ترجمه گوگل]Faircloth طرفدار اصلی انتقال قدرت به دور از بری و هیئت مدیره بود

9. Jeff, is a proponent of a new movement known as Lean UX.
[ترجمه ترگمان]جف، یکی از طرفداران نهضت جدیدی است که به نام لین UX شناخته می شود
[ترجمه گوگل]جف، طرفدار یک جنبش جدید به نام Lean UX است

10. Except as otherwise by statute the proponent of a rule or the burden of proof.
[ترجمه ترگمان]البته به غیر از اصول قانون، استدلال یک قانون یا سربار بودن
[ترجمه گوگل]به استثنای موارد دیگر به موجب قانون، طرفدار یک قاعده یا بار اثبات

11. A follower of Thomas Jefferson or a proponent of his politics.
[ترجمه ترگمان]یکی از پیروان توماس جفرسون یا طرفدار سیاست او
[ترجمه گوگل]پیرو توماس جفرسون یا طرفدار سیاست های او

12. According to her site, she is a proponent of alternative medicine that uses a holistic approach.
[ترجمه ترگمان]با توجه به سایت او، او یکی از حامیان داروهای جایگزین است که از یک رویکرد جامع استفاده می کند
[ترجمه گوگل]به گفته سایت او، او یک طرفدار پزشکی جایگزین است که از یک رویکرد جامع استفاده می کند

13. The only quoted proponent of non-English is Raj Thackeray, a Mumbai politician "enraged" by the encroachment of English on Marathi in his city (though he sends his son to an English-language school).
[ترجمه ترگمان]تنها مدافع غیر انگلیسی زبان راج Thackeray است، یک سیاست مدار بمبئی \"خشمگین\" از تجاوز به انگلیسی در Marathi در شهر او (هر چند که پسرش را به یک مدرسه انگلیسی زبان می فرستد)
[ترجمه گوگل]تنها طرفدار انتقاد از زبان غیر انگلیسی است راج تایکری، یک سیاستمدار بمبئی که با تجاوز انگلیسی به مارتاتی در شهرش �خشمگین� شده است (هرچند پسرش را به مدرسه انگلیسی زبان می فرستد)، خشمگین است

14. He hopes Aobama will become the staunch proponent that the technology develops truly henceforth very much.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که Aobama به یک طرفدار وفادار تبدیل شود که فن آوری واقعا از آن به بعد توسعه پیدا می کند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که ابوبامه به حامی معتبر تبدیل شود که فن آوری واقعا از این پس بسیار پیشرفت کرده است

15. Mother Theresa was a big proponent of the concept that people need to feel cared for as much as they need food, shelter, and water.
[ترجمه ترگمان]مادر ترزا یک طرفدار بزرگ از این مفهوم بود که مردم به اندازه کافی به غذا، سرپناه و آب نیاز دارند
[ترجمه گوگل]مادر ترزا، طرفدار بزرگ این مفهوم بود که مردم باید به همان اندازه که به غذا، پناهگاه و آب نیاز دارند، توجه کنند

one of the proponents of reforming the election laws

یکی از هواداران اصلاح قانون انتخابات


a proponent of women's rights

خواهان حقوق زنان


پیشنهاد کاربران

مدافع

پیشگام، سرامد یا از بزرگان یک سبک ( موسیقی و . . . )

طرفدار


کلمات دیگر: