کلمه جو
صفحه اصلی

prostitution


معنی : فاحشگی، پارگی، جندگی
معانی دیگر : روسپی گری، فحشا، قحبگی، خود فروشی، مزدوری، بی مقدار سازی، فحشاء

انگلیسی به فارسی

فحشا ، جندگی


تن فروشی، فاحشگی، جندگی، پارگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or practice of selling oneself for sexual purposes.

(2) تعریف: unworthy use of a talent, quality, or the like, esp. for personal gain.

• harlotry, act of offering sexual services for a fee, act of selling sexual favors
prostitution involves having sex in exchange for money.

مترادف و متضاد

فاحشگی (اسم)
harlotry, prostitution

پارگی (اسم)
rupture, laceration, tear, prostitute, horse, rent, prostitution

جندگی (اسم)
prostitution

جملات نمونه

1. prostitution has been called the world's oldest profession
فحشا را کهن ترین حرفه ی جهان نامیده اند.

2. prostitution will reflect discredit to your entire family
روسپی گری همه ی فامیل تو را بی آبرو خواهد کرد.

3. political prostitution
خود فروشی سیاسی

4. the problem of prostitution was slurred over
مسئله ی فحشا را ماست مالی کردند.

5. the poisonous effects of prostitution in our society
اثرات زیانبار فحشا در جامعه ی ما

6. they tried to cleanse society of prostitution and addiction
آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاکسازی کنند.

7. shahrenou was a cesspool of poverty and prostitution
شهرنو منجلابی از فقر و فحشا بود.

8. There is a longstanding prostitution trade in the port.
[ترجمه ترگمان]یک تجارت فحشا طولانی در بندر وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک تجارت طولانی مدت در فحشا در بندر وجود دارد

9. Some turned to prostitution in order to survive.
[ترجمه ترگمان]برخی به فحشا روی آوردند تا زنده بمانند
[ترجمه گوگل]بعضی به فحشا تبدیل شده اند تا زنده بمانند

10. Many women were forced into prostitution.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان مجبور به فحشا می شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان مجبور به فحشا شدند

11. She says that legalising prostitution will only cause problems.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که قانونی شدن فحشا باعث بروز مشکلاتی خواهد شد
[ترجمه گوگل]او می گوید که قانونی کردن فحشا تنها باعث مشکلات می شود

12. Prostitution is on the increase in the city.
[ترجمه ترگمان]تن فروشی در حال افزایش در شهر است
[ترجمه گوگل]فحشا در حال افزایش است در شهر

13. They were jailed for running a protection/prostitution racket.
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر اجرای یک طرح حفاظت \/ فحشا زندانی شدند
[ترجمه گوگل]آنها برای اجرای یک راکت حفاظت / فحشا زندانی شدند

14. Her article lifts the lid on child prostitution.
[ترجمه ترگمان]مقاله او در مورد فحشا کودکان سرپوش می گذارد
[ترجمه گوگل]مقاله او بر روی فحشاء کودک میافزاید

15. Does the computer then disclose their conviction for prostitution?
[ترجمه ترگمان]آیا کامپیوتر محکومیت خود را برای فاحشگی اعلام می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا کامپیوتر پس از آن محکومیت خود را برای فحشا افشا کرد؟

Prostitution has been called the world's oldest profession.

فحشا را کهن‌ترین حرفه‌ی جهان نامیده‌اند.


political prostitution

خودفروشی سیاسی


پیشنهاد کاربران

تن فروشی

prostitution ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: روسپیگری
تعریف: عرضه کردن تن برای روابط جنسی در ازای دریافت پول


کلمات دیگر: