کلمه جو
صفحه اصلی

propagandize


معنی : تبلیغات کردن
معانی دیگر : (اندیشه یا ایمان و غیره) تبلیغ کردن، فرداد کردن، تحت تاثیر تبلیغات قرار دادن

انگلیسی به فارسی

تبلیغات کردن


تبلیغ کردن، تبلیغات کردن


انگلیسی به انگلیسی

• publish propaganda, distribute information designed to promote a particular goal; spread by propaganda; subject to propaganda (also propagandise)

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: propagandizes, propagandizing, propagandized
(1) تعریف: to spread (beliefs, opinions, or the like) by the use of propaganda.

(2) تعریف: to attempt to influence (persons) by propaganda.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: propagandistic (adj.), propagandistically (adv.), propagandist (n.)
• : تعریف: to produce and spread propaganda.

مترادف و متضاد

تبلیغات کردن (فعل)
propagandize, publicize

جملات نمونه

1. You can propagandize just by calling attention to something.
[ترجمه ترگمان]میتونی فقط با زنگ زدن به یه چیزی حرف بزنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید فقط با توجه به چیزی تبلیغ کنید

2. This government shouldn't propagandize its own people.
[ترجمه ترگمان]این دولت نباید از افراد خودش محافظت کنه
[ترجمه گوگل]این دولت نباید مردم خود را تبلیغ کند

3. One needs to propagandize the policy thoroughly, stable populace mood.
[ترجمه ترگمان]آدم باید سیاست را به طور کامل و با ثبات برقرار کند
[ترجمه گوگل]باید سیاست کامل و پایدار مردم را تبلیغ کرد

4. On Nov. 25 th, we began to propagandize the practical item and " Innovation Cup " Competition, 200
[ترجمه ترگمان]در روز ۲۵ نوامبر، ما شروع به بازنویسی یک مورد عملی و \"جام نوآوری\"، ۲۰۰ نفر کردیم
[ترجمه گوگل]در 25 نوامبر، ما شروع به تبلیغ آیتم های عملی و مسابقه نوآوری جام، 200

5. First, must massively propagandize, enhances people's consciousness with understanding, strengthens the environmental protection consciousness.
[ترجمه ترگمان]اول، باید بسیار propagandize باشد، آگاهی مردم را با درک افزایش می دهد، آگاهی حفاظت از محیط زیست را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]اولا باید تبلیغ گسترده ای داشته باشد، آگاهی مردم را با درک بهتر، آگاهی از حفاظت از محیط زیست تقویت می کند

6. The staff should propagandize actively the knowledge of using electricity safely to the users and restrict the action of peccancy in using electricity.
[ترجمه ترگمان]کارکنان باید به طور فعال دانش استفاده از برق را به طور ایمن برای کاربرها برطرف کنند و فعالیت peccancy را در استفاده از برق محدود سازند
[ترجمه گوگل]کارکنان باید آگاهانه در مورد استفاده از برق با خیال راحت برای کاربران تبلیغ کنند و محدودیت اقدامات ریاکاری در استفاده از برق را فعال کنند

7. To propagandize for the company image, increase the esteem and prevent the company any negative news.
[ترجمه ترگمان]برای تصویر شرکت، اعتماد به نفس را افزایش دهید و از شرکت در هر گونه خبری منفی جلوگیری کنید
[ترجمه گوگل]تبلیغ برای تصویر شرکت، افزایش عزت نفس و جلوگیری از هر گونه اخبار منفی شرکت

8. It was the key that how to propagandize Microsoft technology and carry out technical activities successfully.
[ترجمه ترگمان]این کلیدی بود که چطور تکنولوژی مایکروسافت را به کار انداخت و فعالیت های فنی را با موفقیت انجام داد
[ترجمه گوگل]این کلید بود که چگونه به تبلیغ تکنولوژی مایکروسافت و انجام موفقیت آمیز فعالیت های فنی بپردازد

9. How much? I want to buy one! And propagandize our Dao culture to my family and friends.
[ترجمه ترگمان]چقدر؟ ! من میخوام یکی بخرم و فرهنگ Dao رو به خانواده و دوستان من نشون بده
[ترجمه گوگل]چقدر؟ من می خواهم یکی را بخرم فرهنگ ما دائو را به خانواده و دوستان خود تبریک می گوییم

10. But it is also stipulated that to propagandize good in a obviously exaggerating way will not be confirmed giving false and misleading information if this behavior will not misguide the related public.
[ترجمه ترگمان]اما همچنین تصریح شده است که در صورتی که این رفتار باعث گمراه کردن مردم مربوطه نشود، به شیوه ای واضح اغراق شود که به طور واضح اغراق شود و اطلاعات گمراه کننده و گمراه کننده به دست نخواهد آورد
[ترجمه گوگل]اما همچنین تصریح شده است که برای تبلیغ خیر در روش آشکار اغراق آمیز، اطلاعات غلط و گمراه کننده تأیید نخواهد شد اگر این رفتار عمومی عمومی را نادیده نگیرد

11. Propagandize the sales promotion activity.
[ترجمه ترگمان]تبلیغ فعالیت تبلیغاتی فروش را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]فعالیت تبلیغاتی را تبلیغ کنید

12. Are you so busy that you even have no time to propagandize your shop?
[ترجمه ترگمان]اینقدر سرت شلوغه که وقت نداری از your استفاده کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما خیلی مشغول هستید که حتی وقت خود را برای تبلیغ فروشگاه خود ندارید؟

13. We will attend relevant famous show and expo in order to propagandize to enterprises.
[ترجمه ترگمان]ما در نمایشگاه و نمایشگاه مشهور مربوطه شرکت خواهیم کرد تا شرکت کنندگان در این نمایشگاه شرکت کنند
[ترجمه گوگل]ما در نمایشگاه معاصر و نمایشگاه معاصر شرکت خواهیم کرد تا تبلیغات را به شرکت ها برگردانیم

14. It is only the disobey of faith when freight forward propagandize for the owners.
[ترجمه ترگمان]این تنها سرپیچی از ایمان است وقتی که بار به سوی مالکان می رود
[ترجمه گوگل]این تنها نادیده گرفتن ایمان است که حمل و نقل برای صاحبان آن تبلیغ می شود


کلمات دیگر: