خودخواهی
unselfishness
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• generousness, kindheartedness, selflessness, altruism
جملات نمونه
1. The people esteemed the president for his unselfishness.
[ترجمه ترگمان]مردم به خاطر unselfishness به رئیس جمهور احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]مردم از رییس جمهور برای ناسازگاری خویش احترام می گذارند
[ترجمه گوگل]مردم از رییس جمهور برای ناسازگاری خویش احترام می گذارند
2. Qualities such as unselfishness, sensitivity, honesty, and temperament would also be key factors in the total person.
[ترجمه ترگمان]شرایطی مانند عدم خودخواهی، حساسیت، صداقت و خلق و خوی عامل کلیدی در کل فرد خواهند بود
[ترجمه گوگل]صفات مانند خودکفایی، حساسیت، صداقت و خلق و خوی نیز عامل کلیدی در کل فرد خواهد بود
[ترجمه گوگل]صفات مانند خودکفایی، حساسیت، صداقت و خلق و خوی نیز عامل کلیدی در کل فرد خواهد بود
3. She was the soul of unselfishness, as her ready offer to vacate her bedroom had shown yet again.
[ترجمه ترگمان]او روح unselfishness بود، به عنوان پیشنهاد آماده برای خالی کردن اتاق خواب او دوباره نشان داده بود
[ترجمه گوگل]او روح خودخواهانه بود، زیرا پیشنهاد آمادهش برای از بین بردن اتاق خواب او دوباره نشان داده شده بود
[ترجمه گوگل]او روح خودخواهانه بود، زیرا پیشنهاد آمادهش برای از بین بردن اتاق خواب او دوباره نشان داده شده بود
4. Certainly, their post-game talk was all about unselfishness, ball-sharing and togetherness.
[ترجمه ترگمان]مسلما، صحبت های پس از بازی آن ها در مورد عدم unselfishness، اشتراک گذاری توپ و با هم بودن بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا، گفتگو بعد از بازی، همه چیز درباره ی خودخواهی، اشتراک توپ و همبستگی بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا، گفتگو بعد از بازی، همه چیز درباره ی خودخواهی، اشتراک توپ و همبستگی بود
5. Unselfishness and selflessness are the signs of a mature person.
[ترجمه ترگمان]unselfishness و از خود گذشتگی نشانه یک فرد بالغ هستند
[ترجمه گوگل]خودخواهی و خودخواهی نشانه های یک فرد بالغ است
[ترجمه گوگل]خودخواهی و خودخواهی نشانه های یک فرد بالغ است
6. Such unselfishness ought to be rewarded.
[ترجمه ترگمان]این بخشندگی و بخشندگی باید پاداش بگیرند
[ترجمه گوگل]چنین ناسازگاری باید پاداش داده شود
[ترجمه گوگل]چنین ناسازگاری باید پاداش داده شود
7. His unselfishness gave him great intellectual roominess.
[ترجمه ترگمان]او بخشندگی بزرگی به او بخشیده بود
[ترجمه گوگل]خودخواهی او به او توانایی فکری زیادی داد
[ترجمه گوگل]خودخواهی او به او توانایی فکری زیادی داد
8. It'stands for the spirit of hard work and unselfishness.
[ترجمه ترگمان]این برای روح کار سخت و عدم خودخواهی است
[ترجمه گوگل]برای روح کار سخت و خودکامه ایستادگی می کند
[ترجمه گوگل]برای روح کار سخت و خودکامه ایستادگی می کند
9. Jeff Green: His playmaking skills and unselfishness at the four get him consideration.
[ترجمه ترگمان]جف به گرین می گوید: مهارت های playmaking و بخشندگی او در چهار مورد نظرش را جلب می کند
[ترجمه گوگل]جف سبز مهارت های بازیگری و بی نظمی او در چهار بازی او را مورد توجه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]جف سبز مهارت های بازیگری و بی نظمی او در چهار بازی او را مورد توجه قرار می دهد
10. According to Confucius, benevolence means courtesy, loyalty and unselfishness.
[ترجمه ترگمان]با توجه به کنفوسیوس، خیرخواهی یعنی ادب، وفاداری و بخشندگی
[ترجمه گوگل]با توجه به کنفوسیوس، خیرخواهی به معنای حسن نیت و وفاداری و خودخواهی است
[ترجمه گوگل]با توجه به کنفوسیوس، خیرخواهی به معنای حسن نیت و وفاداری و خودخواهی است
11. Altruism is a rather new word for unselfishness, coined by 19th century humanist philosopher Auguste Comte as an alternative to egoism, which means putting oneself above all else.
[ترجمه ترگمان]Altruism یک واژه نسبتا جدید برای unselfishness است، که توسط فیلسوف humanist قرن نوزدهم به عنوان جایگزینی برای خودخواهی، که به معنی قرار دادن خود بیش از هر چیز دیگر است، ابداع شد
[ترجمه گوگل]Altruism یک کلمه نسبتا جدید برای خودخواهی است، که بوسیله اوگوست کمت، فیلسوف انسانی قرن نوزدهم، به عنوان جایگزینی برای خودخواهی، که به معنی قرار دادن خود در بالاتر از همه چیز دیگر است
[ترجمه گوگل]Altruism یک کلمه نسبتا جدید برای خودخواهی است، که بوسیله اوگوست کمت، فیلسوف انسانی قرن نوزدهم، به عنوان جایگزینی برای خودخواهی، که به معنی قرار دادن خود در بالاتر از همه چیز دیگر است
12. Rural people show more devotion and unselfishness than do their urban cousins.
[ترجمه ترگمان]مردم روستایی نسبت به همتایان شهری خود devotion و بخشندگی بیشتری نشان می دهند
[ترجمه گوگل]مردم روستایی نسبت به عموزاده های شهری بیشتر خود را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]مردم روستایی نسبت به عموزاده های شهری بیشتر خود را نشان می دهند
13. Father instilled unselfishness in his son.
[ترجمه ترگمان]پدر در پسرش از خود گذشتگی کرده
[ترجمه گوگل]پدر ناسازگاری را در پسرش به وجود آورد
[ترجمه گوگل]پدر ناسازگاری را در پسرش به وجود آورد
14. There can be no solutions until humanity has learned the meaning of words like co-operation, unselfishness, fraternity and trust.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که بشریت معنی کلماتی مانند هم کاری، عدم خودخواهی، برادری و اعتماد را فرا گرفته است، هیچ راه حلی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که بشریت معنای کلمات مانند همکاری، بی نظمی، برادری و اعتماد را یاد نگرفته است، راه حل هایی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که بشریت معنای کلمات مانند همکاری، بی نظمی، برادری و اعتماد را یاد نگرفته است، راه حل هایی وجود ندارد
15. I ran through all the obvious reasons: commitment, shared interests, unselfishness, physical attraction, communication.
[ترجمه ترگمان]من تمام دلایل واضح را دنبال کردم: تعهد، علایق مشترک، عدم خودخواهی، جاذبه فیزیکی، ارتباطات
[ترجمه گوگل]من از طریق تمام اهداف آشکار، تعهدات مشترک، منافع مشترک، خودکفایی، جاذبه فیزیکی، ارتباط برقرار کردم
[ترجمه گوگل]من از طریق تمام اهداف آشکار، تعهدات مشترک، منافع مشترک، خودکفایی، جاذبه فیزیکی، ارتباط برقرار کردم
پیشنهاد کاربران
بی خودی
کلمات دیگر: