کلمه جو
صفحه اصلی

countrified


معنی : روستایی، روستا صفت
معانی دیگر : (رفتار و ریخت) دهاتی، کشاورز مانند، کشاورزی

انگلیسی به فارسی

( countryfied =) روستایی، روستا‌صفت


فریب خورده، روستایی، روستا صفت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having the appearance or characteristics of rural people.
متضاد: urban
مشابه: rural

• rustic, from the country, of the country

مترادف و متضاد

روستایی (صفت)
country, common, peasant, rustic, village, rural, countrified

روستا صفت (صفت)
countrified

provincial


Synonyms: agrarian, rural, rustic


جملات نمونه

1. even though he had lived in tehran for many years, his speech was still rather countrified
با آنکه سال ها در تهران زیسته بود هنوز هم گفتارش تا اندازه ای دهاتی بود.

2. The house was so handsome, with a lovely countrified garden.
[ترجمه ترگمان]خانه آن قدر زیبا بود که باغ روستایی قشنگی داشت
[ترجمه گوگل]خانه بسیار خوش تیپ بود، با یک باغ وحشی دوست داشتنی

3. The sound veers between jazz and countrified blues.
[ترجمه ترگمان]صدایی که بین جاز و بلوز روستایی به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]صدایی که بین صدای جاز و بلوز صدای زنگ می زند

4. I thought myself very sophisticated compared with my countrified relatives.
[ترجمه ترگمان]من خودم را در مقایسه با قوم شناختی خودم بسیار پیچیده و پیچیده تصور می کردم
[ترجمه گوگل]من فکر کردم خودم بسیار پیچیده در مقایسه با خویشان سرگردان من

5. You can add countrified curtains to enhance the rural charm of the kitchen.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید curtains را به منظور افزایش جذابیت روستایی آشپزخانه اضافه کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید پرده های کانادایی را برای تقویت جذابیت روستایی آشپزخانه اضافه کنید

6. Her own rosy cheeks were so countrified.
[ترجمه ترگمان]گونه های گلگون او به قدری دهاتی بود
[ترجمه گوگل]گونه های شادابیش به طرز وحشیانه ای بود

7. Isn't it? It's not countrified, huh? Basically if we see it as time goes on, it might feel rustic.
[ترجمه ترگمان]مگه نه؟ این طور نیست، ها؟ در واقع اگه زمان ادامه پیدا کنه، ممکنه حس خوبی داشته باشه
[ترجمه گوگل]آیا این نیست؟ این فریبنده نیست، خب؟ اساسا اگر زمان آن را ببینیم، ممکن است احساسات روستایی داشته باشد

8. Besides, many of them always retained their countrified simplicity.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسیاری از آن ها همیشه سادگی روستایی خود را حفظ کرده اند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بسیاری از آنها همیشه سادگی کوانتومی خود را حفظ کردند

9. Make one side friend, serve a countrified hot" thought, strive without cease, realize "three labors of Jiangsu, help you to succeed "in uninterrupted growth!
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستان خود را به عنوان یک دوست به عنوان یک \"داغ\" به کار ببرید، بدون وقفه تلاش کنید، \" سه کار of را درک کنید، به شما کمک کنید در رشد بی وقفه موفق شوید!
[ترجمه گوگل]یکی از طرفین را دوست داشته باشید، یک تفکر گرم و سربلند بیرون بیاورید، بی وقفه تلاش کنید، سه کارخانه جیانگ سو را تحقق بخشید، به شما کمک می کند تا در رشد بی وقفه موفق شوید!

10. At this meeting Olga's bookish and countrified sister, Tatiana ( Tanya ), falls in love with Onegin.
[ترجمه ترگمان]در این دیدار، دکتر (الگا)و خواهر دیگر به نام های تاتیانا (تانیا)عاشق Onegin می شوند
[ترجمه گوگل]در این ملاقات، خواهر تاتیانا (تانیا)، کتابفروشی و اهل قلم اولگا، عاشق اونجی می شود

11. Is this countrified bleak fundamentalism a spoof?
[ترجمه ترگمان]این یه جور countrified، این مسخره ست؟
[ترجمه گوگل]آیا این بنیادگرایی غم انگیز است که گمراه است؟

12. Alden and others point out that every decade has had its share of countrified rock artists.
[ترجمه ترگمان]دن آل دن و دیگران به این نکته اشاره می کنند که هر یک از این دهه سهم خود را از سبک هنرمندان راک ایتالیایی به خود اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]آلدن و دیگران اشاره می کنند که هر دهه سهم خود را از هنرمندان سنگی کانادایی داشته است

13. It is difficult to understand that somebody would like to wear the countrified dress in this era.
[ترجمه ترگمان]درک اینکه کسی مایل به پوشیدن لباس روستایی در این دوران است دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است بدانید که کسی می خواهد لباس عجیب و غریب را در این دوران بپوشد

14. I know that some Chinese elderships would like to put me in an important position or forced me to get married to a very countrified blockhead.
[ترجمه ترگمان]می دانم که بعضی از چینی ها دوست دارند مرا در موقعیت مهمی قرار دهند و یا مرا مجبور کنند که با یک ابله به سبک ساده ازدواج کنم
[ترجمه گوگل]من می دانم که بعضی از بزرگان چینی دوست دارند که من را در یک موقعیت مهم قرار دهند یا من را مجبور به ازدواج با یک سرکوب بسیار فاجعه آمیز کنند

15. Dai: Someone may say why Li Zhanyang's works are so countrified.
[ترجمه ترگمان]دای: یک نفر ممکن است بگوید چرا کاره ای لی به گونه ای به سبک است
[ترجمه گوگل]دای کسی ممکن است بگوید که چرا کارهای لی ژانایانگ به اندازه کوانتومی انجام می شود

Even though he had lived in Tehran for many years, his speech was still rather countrified.

با آنکه سال‌ها در تهران زیسته بود هنوز هم گفتارش تا اندازه‌ای دهاتی بود.



کلمات دیگر: