کلمه جو
صفحه اصلی

sickened

انگلیسی به فارسی

بیمار است، مریض شدن، بیمار کردن، مریض کردن، ناخوش کردن


جملات نمونه

1. food poisoning sickened the customers
مسمومیت غذایی مشتریان را مریض کرد.

پیشنهاد کاربران

بدحال، دچارِ حالتِ تهوع، ناخوش احوال


کلمات دیگر: