(انگلیس) دلال معاملات ملکی (امریکا: real estate agent)
estate agent
(انگلیس) دلال معاملات ملکی (امریکا: real estate agent)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) one whose job is to help clients buy, sell, lease, or manage real estate; real estate agent.
- Our estate agent is taking us to see a few houses this afternoon.
[ترجمه ترگمان] مامور املاک ما قراره امروز بعد از ظهر چندتا خونه رو ببینیم
[ترجمه گوگل] عامل املاک ما این است که ما را به دیدن چند خانه در این بعد از ظهر
[ترجمه گوگل] عامل املاک ما این است که ما را به دیدن چند خانه در این بعد از ظهر
• real estate broker or manager, realtor (british)
an estate agent is someone who works for a company selling houses and land.
an estate agent is someone who works for a company selling houses and land.
جملات نمونه
1. He is a real estate agent.
[ترجمه ترگمان]او یک بنگاه معاملات ملکی است
[ترجمه گوگل]او یک عامل املاک و مستغلات است
[ترجمه گوگل]او یک عامل املاک و مستغلات است
2. The estate agent had pictures of the house from the outside but none of its interior.
[ترجمه ترگمان]مامور املاک عکسی از خانه بیرون داشت، اما هیچ یک از آن ها داخل آن نبود
[ترجمه گوگل]نماینده املاک خانه را از خارج دید، اما هیچ یک از داخل آن نبود
[ترجمه گوگل]نماینده املاک خانه را از خارج دید، اما هیچ یک از داخل آن نبود
3. An estate agent is a person who buys and sells buildings and land for others.
[ترجمه ترگمان]یک آژانس املاک شخصی است که ساختمان ها و زمین ها را برای دیگران می فروشد
[ترجمه گوگل]یک نماینده املاک، فردی است که ساختمان ها را خرید و فروش می کند و برای دیگران زمین می زند
[ترجمه گوگل]یک نماینده املاک، فردی است که ساختمان ها را خرید و فروش می کند و برای دیگران زمین می زند
4. My father commissioned a real estate agent to sell our house.
[ترجمه ترگمان]پدرم یه دلال معاملات املاک رو مامور کرده که خونه ما رو بفروشه
[ترجمه گوگل]پدرم یک نماینده املاک و مستغلات را برای فروش خانه ما سفارش داد
[ترجمه گوگل]پدرم یک نماینده املاک و مستغلات را برای فروش خانه ما سفارش داد
5. The estate agent described the flat as a bijou residence.
[ترجمه ترگمان]آژانس املاک آپارتمان را اقامتگاه bijou توصیف کرد
[ترجمه گوگل]عامل املاک این آپارتمان را به عنوان یک محل اقامت دایمی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]عامل املاک این آپارتمان را به عنوان یک محل اقامت دایمی توصیف کرد
6. Remember, the estate agent is working for the vendor.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که نماینده املاک برای فروشنده کار می کند
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که نماینده املاک برای فروشنده کار می کند
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که نماینده املاک برای فروشنده کار می کند
7. "I'm sorry," he told the real estate agent, "but we really must go now. "
[ترجمه ترگمان]او به نماینده املاک گفت: \" متاسفم، اما ما واقعا باید برویم \"
[ترجمه گوگل]'من متاسفم،' او به عامل املاک و مستغلات گفت، 'اما ما واقعا باید در حال حاضر '
[ترجمه گوگل]'من متاسفم،' او به عامل املاک و مستغلات گفت، 'اما ما واقعا باید در حال حاضر '
8. Transactions in land are frequently handled by an estate agent.
[ترجمه ترگمان]معاملات در زمین به طور مکرر توسط یک آژانس املاک و مستغلات اداره می شوند
[ترجمه گوگل]معاملات در زمین اغلب توسط عامل املاک مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]معاملات در زمین اغلب توسط عامل املاک مورد استفاده قرار می گیرد
9. We went straight to the estate agent and wrote out a cheque.
[ترجمه ترگمان]ما مستقیما به آژانس املاک رفتیم و چکی را نوشتم
[ترجمه گوگل]ما به کارخانه املاک رفتیم و یک چک را نوشتیم
[ترجمه گوگل]ما به کارخانه املاک رفتیم و یک چک را نوشتیم
10. When you tell her you're an estate agent, she tries to cover her contempt.
[ترجمه ترگمان]وقتی بهش میگی که یه مامور املاک هستی سعی می کنه که تحقیر اون رو بپوشونه
[ترجمه گوگل]هنگامی که به او می گویید که شما یک نماینده املاک هستید، او تلاش می کند تا خود را تحقیر کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که به او می گویید که شما یک نماینده املاک هستید، او تلاش می کند تا خود را تحقیر کند
11. The only defence is that the estate agent took all reasonable steps and exercised all due diligence to avoid committing the offence.
[ترجمه ترگمان]تنها دفاع این است که نماینده ملک همه گام های منطقی را برداشته و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ارتکاب جرم انجام داده است
[ترجمه گوگل]تنها دفاع این است که نماینده املاک همه اقدامات معقول را انجام داده و تمام اقدامات لازم را انجام می دهد تا از ارتکاب جرم جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]تنها دفاع این است که نماینده املاک همه اقدامات معقول را انجام داده و تمام اقدامات لازم را انجام می دهد تا از ارتکاب جرم جلوگیری کند
12. The real estate agent said one thing.
[ترجمه ترگمان]مامور املاک گفت یه چیزی
[ترجمه گوگل]یک نماینده املاک و مستغلات گفت: یک چیز
[ترجمه گوگل]یک نماینده املاک و مستغلات گفت: یک چیز
13. Your estate agent will negotiate with potential buyers, keeping you informed of offers and how the sale is progressing.
[ترجمه ترگمان]نماینده املاک و مستغلات با خریداران احتمالی مذاکره خواهد کرد و شما را از پیشنهادها و نحوه پیشرفت فروش مطلع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]نماینده املاک شما با خریداران بالقوه مذاکره می کند، شما را از پیشنهادات مطلع می کند و نحوه فروش را پیش می برد
[ترجمه گوگل]نماینده املاک شما با خریداران بالقوه مذاکره می کند، شما را از پیشنهادات مطلع می کند و نحوه فروش را پیش می برد
14. Perhaps the landlord's getting a backhander from the estate agent.
[ترجمه ترگمان]شاید کاروانسرا دار از مدیر ملک به ارث رسیده باشد
[ترجمه گوگل]شاید صاحبخانه از طرف املاک و مستغلات عقب ماندگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]شاید صاحبخانه از طرف املاک و مستغلات عقب ماندگی داشته باشد
15. The crucial choice of an estate agent raises the question of whether one is necessary at all.
[ترجمه ترگمان]انتخاب حیاتی یک نماینده املاک این سوال را مطرح می کند که آیا اصلا لازم است
[ترجمه گوگل]انتخاب مهم یک کارگزار املاک، این سوال را مطرح می کند که آیا یک ضرورت است یا خیر
[ترجمه گوگل]انتخاب مهم یک کارگزار املاک، این سوال را مطرح می کند که آیا یک ضرورت است یا خیر
پیشنهاد کاربران
بنگاه دار خونه ها
مشاور املاک
مشاور املاک
دلال خانه و ملک
دلال خانه و ملک
She has worked as an estate agent among other things
تابلوی آژانس مسکن
کلمات دیگر: