کلمه جو
صفحه اصلی

unworkable

انگلیسی به فارسی

غیر قابل اجرا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of workable.
متضاد: workable
مشابه: visionary

• not practical, not able to be performed
if an idea or plan is unworkable, it cannot succeed.

جملات نمونه

1. The police think that such legislation would be unworkable.
[ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کند که چنین قانونی unworkable خواهد بود
[ترجمه گوگل]پلیس فکر می کند که چنین قوانینی غیر قابل اجرا خواهد بود

2. This demand proved unrealistic and unworkable.
[ترجمه ترگمان]این تقاضا غیرواقعی و غیر واقعی بود
[ترجمه گوگل]این تقاضا غیر واقعی و غیر قابل اجرا است

3. Your suggestions are unworkable.
[ترجمه ترگمان]پیشنهادها شما unworkable هستند
[ترجمه گوگل]پیشنهادات شما غیر قابل اجرا هستند

4. The government's foreign advisers say the law is unworkable.
[ترجمه ترگمان]مشاوران خارجی دولت می گویند که این قانون unworkable است
[ترجمه گوگل]مشاوران خارجی دولت می گویند که قانون غیر قابل اجرا است

5. To insist on a dogmatic policy is unworkable.
[ترجمه ترگمان]برای پافشاری بر یک سیاست متعصبانه، unworkable است
[ترجمه گوگل]برای اصرار بر یک سیاست دگماتیک غیر عملی است

6. The Group felt that the proposed role was unworkable at UG7 level.
[ترجمه ترگمان]گروه احساس کرد که نقش پیشنهادی در سطح UG۷ مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]گروه احساس کرد که نقش پیشنهادی در سطح UG7 غیرقابل اجرا است

7. Then there is the still unworkable sum which overhangs all this budgeting: how much health care reform will cost.
[ترجمه ترگمان]سپس مجموع unworkable وجود دارد که همه این بودجه را می سازد: چقدر اصلاح بهداشت و درمان هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]سپس مبلغی که هنوز هم غیرقابل اجرا است وجود دارد که تمام این بودجه بندی ها را افزایش می دهد

8. That concept is irrational and unworkable because it flies in the face of everything we know about human nature.
[ترجمه ترگمان]این مفهوم غیرمنطقی و غیر منطقی است زیرا در مواجهه با هر چیزی که ما در مورد طبیعت انسان می دانیم، پرواز می کند
[ترجمه گوگل]این مفهوم غیر منطقی و غیر عملی است زیرا در مقابل همه چیزهایی که ما در مورد طبیعت بشری می دانیم پرواز می کند

9. Many people argue that direct democracy is unworkable, that society needs representatives to debate and decide issues, Davis said.
[ترجمه ترگمان]دیویس می گوید که بسیاری از مردم بر این باورند که دموکراسی مستقیم unworkable است، که جامعه به نمایندگان برای بحث و تصمیم گیری در مورد مسائل نیاز دارد
[ترجمه گوگل]دیویس گفت، بسیاری از مردم استدلال می کنند که دموکراسی مستقیم غیر قابل اجرا است، جامعه نیاز به نمایندگان برای بحث و تصمیم گیری دارد

10. We can understand an idealistic -- but unworkable -- idea like this coming from a fresh-faced political neophyte like Downing.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم یک آرمان گرا - - - اما unworkable - را درک کنیم - - ایده مانند این که از یک neophyte سیاسی با صورت تازه مانند Downing می آید
[ترجمه گوگل]ما می توانیم یک ایده آل - اما غیر قابل اجرا - ایده ای مانند این که از یک نوآوری سیاسی تازه به نظر می رسد مانند داونینگ را درک کنید

11. Marshall argued, correctly, that this would create an unworkable command structure.
[ترجمه ترگمان]مارشال به درستی استدلال کرد که این می تواند یک ساختار فرماندهی unworkable ایجاد کند
[ترجمه گوگل]مارشال استدلال کرد که این درست است که ساختار فرمان غیر عملی را ایجاد می کند

12. At first glance the plan seemed unworkable.
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول نقشه به نظر عجیب می آمد
[ترجمه گوگل]در نگاه اول این طرح غیرقابل اجتناب بود

13. The law as it stands is unworkable.
[ترجمه ترگمان]قانون همان طور که پابرجاست unworkable است
[ترجمه گوگل]قانون همانطور که در آن است، غیر قابل اجرا است

14. At the first glance the plan seemed unworkable.
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول نقشه به نظر عجیب می آمد
[ترجمه گوگل]در نگاه اول این طرح غیرقابل اجتناب بود

پیشنهاد کاربران

نشدنی - غیر قابل اجرا

غیرعملی، انجام ناپذیر، اجراناپذیر، ناممکن، غیرممکن

غیر قابل استفاده
بی مصرف
غیر کاربردی


کلمات دیگر: