ناشناخته
unseeing
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• cannot see, blind
you describe a person as unseeing or say that their eyes are unseeing when they are not looking at anything or noticing anything although their eyes are open; a literary word.
you describe a person as unseeing or say that their eyes are unseeing when they are not looking at anything or noticing anything although their eyes are open; a literary word.
جملات نمونه
1. Jack gazed unseeing out of the window.
[ترجمه ع] جک از پنجره به بیرون خیره شد
[ترجمه ترگمان]جک از پنجره بیرون را نگاه کرد[ترجمه گوگل]جک از پنجره بیرون کشید
2. He stared unseeing out of the window.
[ترجمه ترگمان]از پنجره بیرون را نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او بیرون پنجره را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او بیرون پنجره را بیرون کشید
3. He gazed out to the horizon with unseeing eyes.
[ترجمه ترگمان]با چشم هایی که زیاد به نظر نمی رسید، به افق خیره شد
[ترجمه گوگل]او با چشمان ناشناخته به افق نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با چشمان ناشناخته به افق نگاه کرد
4. She looked round, unseeing, at all the discarded clothes and bath towels looped on the bed and floor.
[ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه کرد، جایی که چیزی از لباس های دور افتاده و حوله حمام روی تخت و کف اتاق قرار داشت
[ترجمه گوگل]او در اطراف لباسهای گشاد شده و حوله های حمام روی تخت و کف روی صحنه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او در اطراف لباسهای گشاد شده و حوله های حمام روی تخت و کف روی صحنه نگاه کرد
5. He turned to me, his eyes open yet unseeing.
[ترجمه ترگمان]به طرف من برگشت، چشمانش هنوز باز نشده بود
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد، چشمانش باز است و هنوز بی معنی است
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد، چشمانش باز است و هنوز بی معنی است
6. He found he could not meet Rory's black unseeing stare.
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که نمی تواند چشم سیاه و سیاه ری را ببیند
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که او نمی تواند نگاه خیره سیاه و سفید رائوری را ببیند
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که او نمی تواند نگاه خیره سیاه و سفید رائوری را ببیند
7. She had stared at him wide-eyed, unseeing, and any desire that he might have felt had died in that instant.
[ترجمه ترگمان]او با چشمانی گشاد شده، بدون توجه، به او خیره شده بود، و هر آرزویی که در آن لحظه احساس می کرد مرده بود
[ترجمه گوگل]او به او چشم دوخته بود، بدون سر و صدا، و هر تمایل که او ممکن بود احساس در آن لحظه فوت کرده بود
[ترجمه گوگل]او به او چشم دوخته بود، بدون سر و صدا، و هر تمایل که او ممکن بود احساس در آن لحظه فوت کرده بود
8. She stared ahead through the windscreen with unseeing eyes.
[ترجمه ترگمان]او از پنجره به جلو خیره شده بود
[ترجمه گوگل]او با چشمان ناشناخته از روی شیشه جلو جلو رفت
[ترجمه گوگل]او با چشمان ناشناخته از روی شیشه جلو جلو رفت
9. I stopped the bridge andthegazing, unseeing into the water, trying to get a grip on myself.
[ترجمه ترگمان]من پل andthegazing را متوقف کردم، بدون آن که به آب برسم، سعی کردم خودم را کنترل کنم
[ترجمه گوگل]من این پل را متوقف کردم و با غرق شدن در آب، تلاش کردم تا خودم را کنترل کنم
[ترجمه گوگل]من این پل را متوقف کردم و با غرق شدن در آب، تلاش کردم تا خودم را کنترل کنم
10. They stand mute and unseeing before these violations.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل این تخلفات، ساکت و فضای خالی می ایستند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از این تخلفات بی صدا و بی پروا ایستاده اند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از این تخلفات بی صدا و بی پروا ایستاده اند
11. She stared at me with unseeing eyes.
[ترجمه ترگمان]او با چشمان unseeing به من خیره شد
[ترجمه گوگل]او با چشمان ناشناخته به من خیره شد
[ترجمه گوگل]او با چشمان ناشناخته به من خیره شد
12. But when at last you unseeing.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی سرانجام چیزی لازم نداری
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که شما در نهایت شما بی معنی است
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که شما در نهایت شما بی معنی است
13. What is the unseeing flame of darkness whose sparks are not the stars?
[ترجمه ترگمان]چه شعله unseeing از تاریکی است که sparks از ستارگان نیست؟
[ترجمه گوگل]شعله تاریکی تاریک است که جرقه ستارگان چیست؟
[ترجمه گوگل]شعله تاریکی تاریک است که جرقه ستارگان چیست؟
14. Many a flower is born to blush unseeing.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گل ها برای سرخ شدن به دنیا می آیند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گل ها متولد شده اند تا سرزنش نکنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گل ها متولد شده اند تا سرزنش نکنند
15. He looked vaguely before him with unseeing eyes.
[ترجمه ترگمان]به طور مبهم، با چشم هایی که زیاد به نظر نمی رسید، به طرز مبهمی در مقابلش ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او به طور مبهمی قبل از او با چشمان ناشناخته نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به طور مبهمی قبل از او با چشمان ناشناخته نگاه کرد
پیشنهاد کاربران
نگاه خیره
کلمات دیگر: