کلمه جو
صفحه اصلی

counterspy


معنی : مامور ضد جاسوسی
معانی دیگر : جاسوس ضد جاسوس

انگلیسی به فارسی

مأمور ضدجاسوسی


شمارش معکوس، مامور ضد جاسوسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: counterspies
• : تعریف: someone who engages in counterespionage, esp. one who spies upon enemy spies.

• spy involved in counterespionage

مترادف و متضاد

مامور ضد جاسوسی (اسم)
counterspy


کلمات دیگر: