کلمه جو
صفحه اصلی

counterintelligence


معنی : سازمان ضد جاسوسی
معانی دیگر : ضد اطلاعات

انگلیسی به فارسی

سازمان ضد‌جاسوسی


ضد اطلاعات، سازمان ضد جاسوسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a program of a government or other organization to frustrate enemy espionage, intelligence gathering, and subversion.

• intelligence activity designed to combat enemy intelligence activity

مترادف و متضاد

سازمان ضد جاسوسی (اسم)
counterintelligence

جملات نمونه

1. Counterintelligence achieved by banning or deleting any information of value to the enemy.
[ترجمه ترگمان]Counterintelligence با ممنوع کردن یا حذف هر گونه اطلاعات ارزش به دشمن به دست می آید
[ترجمه گوگل]اطلاعات ضد در دست گرفتن با ممنوعیت و یا حذف هر گونه اطلاعات ارزش به دشمن

2. Counter-intelligence officers uncovered a spy ring involving twenty agents.
[ترجمه ترگمان]افسرهای سازمان جاسوسی یه حلقه جاسوسی رو در ارتباط با بیست نفر پیدا کردن
[ترجمه گوگل]افسران ضد اطلاعاتی یک حلقه جاسوسی داشتند که شامل بیست کارمند بود

3. The former head of counter-intelligence had been stripped of his rank and privileges.
[ترجمه ترگمان]رئیس سابق سازمان جاسوسی از مقامش خلع شده بود
[ترجمه گوگل]رئیس سابق ضد اطلاعات از رتبه و امتیازاتش محروم شده است

4. The interdepartmental memorandum on the case landed on the desk of a senior officer in counter-intelligence called Johann Prinz.
[ترجمه ترگمان]یادداشت بین اداره ای در مورد این پرونده بر روی میز یک افسر ارشد در ضد جاسوسی به نام یوهان Prinz فرود آمد
[ترجمه گوگل]یادداشت وزارتخانه در مورد این پرونده به روی میز یک افسر ارشد ضد انفجاری به نام یوهان پرینز فرود آمد

5. If counterintelligence becomes the overriding mission, the obvious answer is the solution first offered by Sen.
[ترجمه ترگمان]اگر سازمان ضد جاسوسی به یک هیات برجسته تبدیل شود، پاسخ واضح اولین پاسخ است که توسط سناتور ارائه می شود
[ترجمه گوگل]اگر مبارزه با اطلاعات به مأموریت اصلی تبدیل شود، پاسخ واضح راه حلی است که توسط Sen پیشنهاد شده است

6. Why would a double murder in Cologne have been passed to counter-intelligence?
[ترجمه ترگمان]چرا یک قتل دو نفره در کلن برای مقابله با اطلاعات به تصویب رسیده است؟
[ترجمه گوگل]چرا یک قاتل دو نفره در کلن به ضدانقلاب منتقل شده است؟

7. This article states how to actualize the counterintelligence in the view of the competitive analysis.
[ترجمه ترگمان]این مقاله بیان می کند که چگونه سازمان ضد جاسوسی را به دیدگاه تجزیه و تحلیل رقابتی هدایت می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله نشان می دهد چگونگی به رسمیت شناختن ضد اطلاعات از نظر تحلیل رقابتی

8. This article discusses the relationship between Enterprise Counterintelligence and Information Security.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی رابطه بین Counterintelligence شرکت و امنیت اطلاعات می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله در رابطه با رابطه بین اطلاعات ضد اطلاعات و امنیت اطلاعات است

9. No : SPECTRE . Special Executive for Counterintelligence, Terrorism, Revenge and Extortion.
[ترجمه ترگمان]نه، spectre اجرایی ویژه برای Counterintelligence، تروریسم، انتقام و اخاذی
[ترجمه گوگل]بدون SPECTER مجری ویژه برای مبارزه با اطلاعات، تروریسم، انتقام و اخاذی

10. Bob Orr talks with National Counterintelligence Executive Joel Brenner on cyber - security in China.
[ترجمه ترگمان]\"باب ار\" با \"جوئل برنر\" مدیر اجرایی کمیته امنیت سایبری در مورد امنیت سایبری چین گفتگو می کند
[ترجمه گوگل]باب Orr با جول برنر مدیر اجرایی سازمان اطلاعات مرکزی در مورد امنیت سایبری در چین گفتگو می کند

11. I was a member of the 15th Marine Counterintelligence Team, operating just below the Demilitarized Zone.
[ترجمه ترگمان]من عضو تیم ۱۵th Marine بودم که درست زیر منطقه Demilitarized کار می کرد
[ترجمه گوگل]من یکی از اعضای تیم 15 درگیری دریایی بودم که درست در زیر منطقه Demilitarized فعالیت میکردم

12. Most of the unit's soldiers are tactical counterintelligence agents.
[ترجمه ترگمان]بیشتر سربازان واحد ضد جاسوسی ضد جاسوسی هستند
[ترجمه گوگل]اکثر سربازان این واحد عوامل ضدتکنیک تاکتیکی هستند

13. Probably in RI bringing along a gunner who wasn't trained in counterintelligence the way he was.
[ترجمه ترگمان]احتمالا به خاطر آوردن یک توپچی که در سازمان جاسوسی به طور غیر قانونی تربیت نشده بود
[ترجمه گوگل]احتمالا در RI آوردن یک توپچی که در روش ضدآمریکایی آموزش دیده بود، همانطور که بود


کلمات دیگر: