کلمه جو
صفحه اصلی

counterrevolution


معنی : انقلاب متقابل، قیام بر ضد انقلاب
معانی دیگر : ضد انقلاب

انگلیسی به فارسی

ضدانقلاب، انقلاب متقابل، قیام بر ضد انقلاب


قیام بر ضد انقلاب، انقلاب متقابل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a political movement or action that seeks to defeat a successful or attempted revolution.

• revolution which opposes a previous revolution
a counter-revolution is a revolution that is intended to reverse the effects of a previous revolution.

مترادف و متضاد

انقلاب متقابل (اسم)
counterrevolution

قیام بر ضد انقلاب (اسم)
counterrevolution

جملات نمونه

1. The consequences of the counter-revolution have been extremely bloody.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای انقلاب بر ضد انقلاب بسیار خونین بوده است
[ترجمه گوگل]پیامدهای ضد انقلاب بسیار خونین بوده است

2. Such actions would be regarded as counter-revolution.
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی به عنوان ضد انقلاب در نظر گرفته خواهند شد
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی به عنوان ضد انقلاب در نظر گرفته می شود

3. Two revolutions and a counter-revolution, then.
[ترجمه ترگمان]پس دو انقلاب و یک انقلاب
[ترجمه گوگل]سپس دو انقلاب و یک ضد انقلاب

4. Unusually, there is no counter-revolution to the women's movement.
[ترجمه ترگمان]به طور غیر معمولی، هیچ ضد انقلابی برای جنبش زنان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]غالبا، هیچ جنبش زنان ضد انقلاب وجود ندارد

5. Talk of revolution and counter-revolution has been banned from the rhetoric of the moment.
[ترجمه ترگمان]صحبت از انقلاب و ضد انقلاب از معانی بیان این لحظه ممنوع شده است
[ترجمه گوگل]صحبت از انقلاب و ضد انقلاب از لفاظی لحظه ای ممنوع شده است

6. So the Thatcherite counter-revolution has redefined the idea of justice.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ضد انقلاب Thatcherite ایده عدالت را دوباره تعریف کرده است
[ترجمه گوگل]بنابراین ضد انقلاب تاچرید ایده عدالت را دوباره تعریف کرد

7. By the mid-1970s collectivist policies and the constraints on government they represented were so deeply entrenched that a virtual counter-revolution was required.
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه ۱۹۷۰، سیاست های collectivist و محدودیت های دولتی که نماینده آن ها بودند چنان به شدت سنگربندی شده بودند که یک ضد انقلاب مجازی مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه 1970، سیاستهای جمع گرایانه و محدودیت های دولت که نمایندگان آن بودند، چنان عمیقا متمرکز بودند که یک ضد انقلاب مجازی مورد نیاز بود

8. Part of Irina Volkova would believe in a cross that might cause people to rise up and start a counter-revolution.
[ترجمه ترگمان]بخشی از ایرینا Volkova به صلیبی معتقد بود که باعث می شد مردم قیام کنند و ضد انقلاب را شروع کنند
[ترجمه گوگل]بخشی از ایرینا ولکووا به یک صلیب معتقد است که ممکن است مردم را به سمت بالا براند و یک ضد انقلاب را آغاز کنند

9. The truth is that a whiff of counter-revolution is hard to find - dismaying though that may be for party propagandists.
[ترجمه ترگمان]حقیقت این است که یافتن یک انقلاب با انقلاب سخت است، اگرچه ممکن است برای مبلغان حزب باشد
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که کشیدن مقابله با انقلاب دشوار است - هرچند که ناامید کننده است برای طرفداران حزب

10. Once again, the counter-revolution has taken over the key concepts of this approach and turned them on their head.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، ضد انقلاب مفاهیم کلیدی این رویکرد را برداشته و آن ها را به سمت خود برگرداند
[ترجمه گوگل]یکبار دیگر، ضد انقلاب، مفاهیم کلیدی این رویکرد را برداشته و آنها را در سر خود قرار داده است

11. The press denounces clandestine support for the counterrevolution.
[ترجمه ترگمان]این مطبوعات حمایت مخفیانه از the را محکوم می کنند
[ترجمه گوگل]این مطبوعات مخالفت مخالفت با ضدانقلاب را محکوم می کند

12. What were the processes and techniques of this counterrevolution against privilege?
[ترجمه ترگمان]فرآیندها و تکنیک های این counterrevolution در برابر امتیاز چه بودند؟
[ترجمه گوگل]فرایندها و تکنیک های این ضد انقلاب در مقابل امتیازات چیست؟

13. Indeed, the uprising was more a counterrevolution than a revolution.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، شورش more از یک انقلاب بود
[ترجمه گوگل]در واقع، قیام انقلاب ضد انقلاب بود

14. The counterrevolution has triumphed before in France, just as reforming governments have been chucked out in Britain. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]The قبلا در فرانسه پیروز شده بود، درست همان طور که اصلاحات دولت در بریتانیا انجام شد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]ضد انقلاب قبل از آن در فرانسه پیروز شده بود، همانطور که دولت های اصلاح طلب در بریتانیا شکست خورده اند فرهنگ لغت جمله

15. Eventually, however, the anti-Keynesian counterrevolution went far beyond Friedman's position, which came to seem relatively moderate compared with what his successors were saying.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در نهایت، آنتی - anti فراتر از موقعیت فریدمن رفت، که در مقایسه با آنچه جانشینان او می گفتند نسبتا متعادل به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]با این حال، در نهایت، ضد انقلاب ضد کینزی خیلی فراتر از موقعیت فریدمن بود، که در مقایسه با آنچه جانشینانش گفته بود نسبتا متوسط ​​بود

پیشنهاد کاربران

ضد انقلاب


کلمات دیگر: