کلمه جو
صفحه اصلی

overslept

انگلیسی به فارسی

فراموشکار، خواب ماندن، دیر از خواب بلند شدن، بیش از حد معمول خوابیدن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of

جملات نمونه

1. Sorry I'm late - I overslept.
[ترجمه ترگمان] ببخشید که دیر کردم خواب موندم
[ترجمه گوگل]متاسفم دیر شده است - من فراموشت کردم

2. I missed the train this morning because I overslept again.
[ترجمه DoonDoon] امروز صبح قطار رو از دست دادم چون دوباره خواب موندم
[ترجمه Younes] من قطار رو امروز صبح از دست دادم چون دوباره خواب مونده بودم.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح قطار رو از دست دادم چون خیلی خوابیدم
[ترجمه گوگل]امروز صبح قطارم را از دست دادم، چون دوباره از دست رفتم

3. It really wasn't Chris's day - he overslept and then his car broke down.
[ترجمه Uncle Artin] واقعا روز کریس نبود. نه تنها خواب موند بلکه ماشینش نیز خراب شد.
[ترجمه ترگمان]زیاد طول نکشید - او خوابش برد و بعد اتومبیلش خراب شد
[ترجمه گوگل]این واقعا روز کریس بود - او فراموش کرد و سپس اتومبیلش خراب شد

4. I overslept and missed the bus.
[ترجمه ترگمان] خیلی خوابیدم و اتوبوس رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]من فراموش کردم و اتوبوس را از دست دادم

5. I'm afraid I overslept and missed my usual bus.
[ترجمه ترگمان]می ترسم که خواب بمانم و اتوبوس my را از دست بدهم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که فرار کنم و اتوبوس معمولیام را از دست دادم

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

7. I forgot to set my alarm and I overslept.
[ترجمه ترگمان]یادم رفت زنگ بزنم و خواب موندم
[ترجمه گوگل]فراموش کردم زنگ بزنم و فراموشت کنم

8. 'Who overslept this morning?' She quipped.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح خیلی خوابیدی؟ اون \"quipped\" - ه
[ترجمه گوگل]چه کسی امروز صبح فراموشت می کند؟ او quipped

9. I overslept and missed the train.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوابیدم و قطار رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]من فراموش کردم و قطار را از دست دادم

10. I overslept and had to go to class on an empty stomach.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوابیدم و مجبور شدم با شکم خالی به کلاس برم
[ترجمه گوگل]من فراموشت کردم و مجبور شدم بر روی معده خالی باشم

11. He had overslept on the day he was supposed to take the entrance exam.
[ترجمه ترگمان]او در آن روزی که قرار بود امتحانات ورودی را برگزار کند خوابیده بود
[ترجمه گوگل]او روزی که قرار بود امتحان ورودی را امتحان کند، فرار کرده بود

12. I overslept myself this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح خیلی خوابیدم
[ترجمه گوگل]امروز صبح خودم را فراموش کردم

13. Last week I overslept three days in a row.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش سه روز در یک ردیف به خواب رفتم
[ترجمه گوگل]هفته گذشته من سه روز در یک ردیف گذراندم

14. But there was one performance when he'd overslept, or passed out in his apartment, and his understudy had gone on.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی خواب می شد یا در آپارتمانش می گذشت، یک نمایش دیده می شد و عضو ثانوی او هم رفته بود
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که او فراموش کرد، یا در آپارتمانش فرو می رفت، یک کارایی انجام می داد، و محقق او را ترک کرده بود

15. I overslept and missed the exams, I get alarmed and woke up suddenly .
[ترجمه ترگمان]من خیلی خوابیدم و دلم برای امتحان تنگ شده بود و ناگهان از خواب پریدم
[ترجمه گوگل]من فراموش شدم و امتحانات را از دست دادم، ناگهان بیدار شدم و بیدار شدم

پیشنهاد کاربران

گذشته فعل oversleep
به معنی ، خواب ماندن

خواب ماندن


I overslept : خواب موندم


کلمات دیگر: