کلمه جو
صفحه اصلی

proselyte


معنی : جدید الایمان، نو اموزمذهبی، عضو تازه حزب، کسیکه تازه بدینی وارد شود، تبلیغ کردن، بدین تازه وارد کردن، تبلیغ شدن
معانی دیگر : نوآیین، نوکیش، جدید الاسلام، نومسیحی (و غیره)، به کیش خود درآوردن، (برای به مذهب خود درآوردن) کوشیدن، بدین تازه ای وارد کردن

انگلیسی به فارسی

جدید الایمان، کسی که تازه بدینی واردشود، نواموز مذهبی، عضو تازه حزب، بدین تازه ای وارد کردن،تبلیغ کردن، تبلیغ شدن


proselyte، جدید الایمان، نو اموزمذهبی، عضو تازه حزب، کسیکه تازه بدینی وارد شود، تبلیغ کردن، بدین تازه وارد کردن، تبلیغ شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who has newly become an adherent of a creed, doctrine, or the like, esp. of a religion; convert.
مشابه: convert
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: proselytes, proselyting, proselyted
• : تعریف: to seek or gain (converts); proselytize.
مشابه: convert

• religious convert; one who changes his personal opinions or beliefs
convert someone to another religion or opinion

مترادف و متضاد

جدید الایمان (اسم)
novice, neophyte, proselyte

نو اموزمذهبی (اسم)
proselyte

عضو تازه حزب (اسم)
proselyte

کسیکه تازه بدینی وارد شود (اسم)
proselyte

تبلیغ کردن (فعل)
proselyte

بدین تازه وارد کردن (فعل)
proselyte

تبلیغ شدن (فعل)
proselyte

جملات نمونه

1. The efforts of early missionaries to proselyte Minnesota Indians were largely unproductive.
[ترجمه ترگمان]تلاش های مبلغان اولیه برای proselyte پوستان در مینه سوتا عمدتا بی ثمر بودند
[ترجمه گوگل]تلاش های مسیحیان اولیه برای تحقق بخشیدن به سرخپوستان مینه سوتا عمدتا بی پروا بود

2. the state of being a proselyte.
[ترجمه ترگمان]ایالت of
[ترجمه گوگل]دولت بودن پرولتاریا

3. The governments of some countries forbid us to proselyte.
[ترجمه ترگمان]دولت های برخی کشورها ما را به proselyte منع کرده اند
[ترجمه گوگل]دولت های برخی از کشورها ما را مجبور می سازند که در معرض خطر قرار گیرند

4. Arecentconvert toa belief; a proselyte.
[ترجمه ترگمان]Arecentconvert به این اعتقاد بود؛ یک proselyte
[ترجمه گوگل]عاشقانه یک پروانه

5. The General Authorities are in the process of negotiating with governments, hoping we can proselyte.
[ترجمه ترگمان]مقامات عمومی در حال مذاکره با دولت ها هستند و امیدوارند که ما بتوانیم این کار را انجام دهیم
[ترجمه گوگل]مقامات عمومی در حال مذاکره با دولت ها هستند، امیدواریم بتوانیم از آنها استفاده کنیم

6. Woe unto you, scribes and Pharisees, hypocrites! for ye compass sea and land to make one proselyte, and when he is made, ye make him twofold more the child of hell than yourselves.
[ترجمه ترگمان]وای بر شما مسی و ژان Pharisees، ای ریاکار و ریاکار! چون قطب نمای دریا و زمینی را برای ساختن یک proselyte و زمانی که او ساخته شده است، دو برابر او را بیش از خود او مضاعف می سازید
[ترجمه گوگل]وای بر شما، مؤمنان و فریسیان، منافقان! برای اینکه شما دریا و زمین را محاصره کنید تا یک قاعده محسوب شود، و هنگامی که او ساخته شده است، او را دو برابر بیشتر از فرزندان شما از خود خواهید گرفت

7. I am very cuious about why you come to Taiwan to proselyte.
[ترجمه ترگمان]خیلی متاسفم که چرا به تایوان آمده اید تا به تایوان بروید
[ترجمه گوگل]من بسیار خوشحالم که چرا شما برای رسیدن به این کشور به تایوان می آیند


کلمات دیگر: