1. The disapproving proscriptions of puritanism could not have squeezed all impropriety from the area.
[ترجمه ترگمان]The پاک و پاک و پاک و پاک و پاک و منزه از این ناحیه به هیچ وجه امکان نداشت که all را از این منطقه دور کرده باشد
[ترجمه گوگل]تعرفه های ناخوشایند خشونت گرایی نمی توانست همه ناسازگاری ها را از منطقه نابود کند
2. The proscription against capturing all an opponent's seeds is related to a more general idea, that one ought to make a move that allows the opponent to continue playing.
[ترجمه ترگمان]The در برابر گرفتن همه تخم رقیب به یک ایده کلی تر مرتبط است، که باید حرکتی انجام دهد که به حریف اجازه بازی را می دهد
[ترجمه گوگل]ممنوعیت گرفتن همه دانه های حریف به یک ایده کلی تر مربوط می شود که باید یک حرکت انجام داد که حریف را قادر می سازد تا بازی کند
3. The proscription of the intention in offence of intention is blurring, so we should restrict its scope of application.
[ترجمه ترگمان]The قصد اهانت به قصد مبهم است، بنابراین ما باید دامنه کاربرد آن را محدود کنیم
[ترجمه گوگل]ممنوعیت قصد در تخلف از قصد، تار شدن است، بنابراین ما باید دامنه کاربرد آن را محدود کنیم
4. There is no proscription in Chinese laws and regulations concerning the legal status of condominium association.
[ترجمه ترگمان]هیچ گونه proscription در قوانین و مقررات موجود در رابطه با وضعیت حقوقی اتحادیه condominium وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در قوانین و مقررات چینی در رابطه با وضعیت حقوقی انجمن کومومونیو هیچ قانونی وجود ندارد
5. Such considerations motivated the SETI group at the International Academy of Astronautics to reject a proscription of transmissions to the sky.
[ترجمه ترگمان]چنین ملاحظاتی گروه ستی را در آکادمی بین المللی of به منظور رد کردن proscription انتقال به آسمان ترغیب کرد
[ترجمه گوگل]چنین ملاحظاتی گروه SETI را در 'آکادمی بین المللی فضانوردی' متقاعد کرده است تا اعلامیه های انتقال به آسمان را رد کند
6. Many police departments attempt to impose ethical standards and effective policing through policy, proscription, and punishment.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بخش های پلیس تلاش می کنند تا استانداردهای اخلاقی و سیاست گذاری موثر را از طریق سیاست، proscription، و مجازات تحمیل کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ادارات پلیس تلاش می کنند استانداردهای اخلاقی و پلیس موثر را از طریق سیاست، ممنوعیت و مجازات اعمال کنند
7. He also quoted National Institutes of Health bioethicist F. G. Miller, who argued in the Journal of Medical Ethics that ethical proscription against killing by doctors is "debatable. "
[ترجمه ترگمان]او همچنین به نقل از موسسه ملی بهداشت bioethicist اف جی میلر در مجله \"اخلاق پزشکی\" چنین استدلال می کند که proscription اخلاقی علیه قتل توسط پزشکان \"قابل بحث\" است
[ترجمه گوگل]او همچنین به نقل از مؤسسات ملی بهداشت و زیست شناسی فرانسوی G Miller، که در مجله اخلاق پزشکی استدلال کرد که اخطار علیه قتل توسط پزشکان، بحث قابل بحث است '
8. "Many police departments attempt to impose ethical standards and effective policing through policy, proscription, and punishment, " O'Donnell says, arguing that this approach is flawed.
[ترجمه ترگمان]اودانل می گوید: \" بسیاری از بخش های پلیس تلاش می کنند تا استانداردهای اخلاقی و سیاست گذاری موثر را از طریق سیاست، proscription، و مجازات تحمیل کنند
[ترجمه گوگل]او اندون می گوید: 'بسیاری از ادارات پلیس تلاش می کنند استانداردهای اخلاقی و پلیس موثر را از طریق سیاست، مجازات و مجازات تحمیل کنند این استدلال است که این رویکرد ناقص است
9. They had not been broken by the crash of empires, the machetes of revolting slaves, war, rebellion, proscription, confiscation.
[ترجمه ترگمان]آن ها از سقوط empires، کارد بزرگ بردگان، جنگ، rebellion، proscription و ضبط اموال شکسته نشده بودند
[ترجمه گوگل]آنها توسط سقوط امپراتوری، ماشاط برده های انقلابی، جنگ، شورش، تجاوز، مصادره شکست خوردند
10. Case examination also provided an opportunity to reintroduce values into the curriculum, despite their proscription in the ranks of behaviorally oriented texts.
[ترجمه ترگمان]مطالعه موردی همچنین فرصتی را برای ایجاد مجدد ارزش ها در برنامه درسی، با وجود proscription در صفوف متون behaviorally فراهم کرده است
[ترجمه گوگل]معاینه مورد نیز فرصتی برای به ثمر رساندن مقادیر در برنامه درسی بود، به رغم محرومیت آنها در صفوف متون رفتاری گرا
11. Charles Evr é monde, called Darnay, in right of such proscription, absolutely Dead in Law.
[ترجمه ترگمان]چارلز دار سی در واقع به این جهت به این جهت به این جهت به این جهت به این جهت به این جهت به این جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به همان جهت به
[ترجمه گوگل]چارلز اور مونه، به نام Darnay، به حق چنین محرمانه، کاملا مرده در قانون است
12. Conclusions: Verified experiment made it known that the better proscription is reasonable and stable.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: آزمایش تایید شده، مشخص کرد که proscription بهتر، معقول و پایدار است
[ترجمه گوگل]نتیجه آزمایش صحیح نشان داد که بهترین معافیت معقول و پایدار است
13. Boris Johnson, the mayor of London, suggested in October that Tube workers (who walked out on November 2nd in an unrelated dispute) should be included in the proscription, too.
[ترجمه ترگمان]بوریس جانسون، شهردار لندن، در ماه اکتبر پیشنهاد کرد که کارگران متروی لندن (که در دوم نوامبر در یک نزاع غیر مرتبط پیاده شدند)نیز باید در \"proscription\" نیز گنجانده شوند
[ترجمه گوگل]بوریس جانسون، شهردار لندن، در ماه اکتبر پیشنهاد کرد که کارگران لوله (که در 2 نوامبر در یک اختلاف غیرمستقیم راهپیمایی کردند) نیز باید در این قانون مجازات شوند